گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

یلدا در اشعار کلاسیک پارسی

یلدا در اشعار کلاسیک پارسی

 

با زلف تو قصه‌ایست ما را مشکل/ همچون شب یلدا به درازی مشهور (عبید)

 

 دور است کاروان سحر زینجا/ شمعی بباید این شب یلدا را ( پروین)

 

هنوز با همه دردم امید درمانست/ که آخری بود آخر شبان یلدا را ( سعدی)

 

او بر دوشنبه و تو بر آدینه/ تو لیل قدر داری و او یلدا ( ناصر خسرو)

 

روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف/ گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست ( سعدی)

 

بر رخ تو که آفت جان منست/ از شب یلدا سپه آورده‌ای( دهلوی )

 

برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد/ که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم ( سعدی)

 

شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد/ در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد ( وحشی بافقی)

 

نور رایش تیره شب را روز نورانی کند/ دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند ( منوچهری)

 

 

تا در سر زلفش نکنی جان گرامی/ پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد ( خواجو)

 

مهره‌ی مهر چو از حقه مینا بنمود/ ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود ( خواجو)

 

هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک/ کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود( خواجو)

 

همه شب‌های غم آبستن روز طرب است/ یوسف روز، به چاه شب یلدا بینند (خاقانی)

 

قندیل فروزی به شب قدر به مسجد/ مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا ( ناصر خسرو)

 

گر آن کیخسرو ایران و تور است/ چرا بیژن شد اندر چاه یلدا (خاقانی )

 

در زرد و سرخ شام و شفق بوده‌ام کنون/ تن را به عودی شب یلدا برآورم (خاقانی )

 

رتبه‌ی عرفان شود شام فنا روشنت/ قیمت انوار شمع در شب یلدا طلب ( وحشی )

 

شب محنت من ز امداد فکرت / درازی شبهای یلدا گرفته ( انوری )

 

کرم شب‌تاب را شب یلدا/ در بن چه ضیا فرستادی (  خاقانی )

 

آری که افتاب مجرد به یک شعاع/بیخ کواکب شب یلدا برافکند ( خاقانی)

 

به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی/ که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا

( سنایی)

 

به طول طاعت ترسندگان ز صبح نشور که روی خواب نبینند در شب یلدا ( محتشم )

 

به عزت شب قدر و شب حساب برات/  به حرمت شب آبستن و شب یلدا (عطار )

 

شوم از شام یلدا تیره‌تر بی/ درد دلم ز بودردا بتر بی (باباطاهر)


 گرد آوری احسان رضائی 


 

 

 

خط فاصله

خط فاصله اولین کتاب مجموعه داستانهای کوتاه هادی کیکاووسی نویسنده هرمزگانی است که توسط نشر جشمه منتشر شده
هادی کی کاوسی نویسنده و خبرنگار متولد 24 آذرماه 1357 در بندرعباس می باشد.او کار خود را با نویسندگی آغاز نمود و بعد به حرفه خبرنگاری روی آورد از وی به تازگی مجموعه داستانی با عنوان<< خط فاصله >>توسط نشر چشمه منتشر شده است.او در کارنامه ادبی خود جوایز متعددی دارد و همچنین یکی از دوارن جشنواره قصه چیچیکا 1386 در بندرعباس بوده است.
برخی از جوایز
برنده جایزه ادبی اصفهان سال 1382
برنده کنگره شعر و داستان جوان در بندرعباس 1382
تقدیر شده اولین دوره جایزه شهر کتاب1385
تقدیر شده اولین دوره جایزه داستان های ایرانی مشهد1387

با خرید اینترنتی از سایت نشر چشمه و همچنین پیشنهاد خرید و خواندن کتاب به دیگر دوستان میتوانیم گامی مهم در اشاعه فرهنگ کتابخوانی برداریم.

مرگ تدریجی یک رویا

در سرزمینی که جان یک انسان ارزش ندارد خواندن نوحه و  عَلَم و کتل چیزی جز ریاکاری نیست .

گزارش مرگ تدریجی یک رویا را در وبلاگ جغد بندری بخوانید .

فراخوان بخش فیلم یازدهمین جشنواره منطقه ای سینمای جوان

به گزارش روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، چهارمین فصل از جشنواره های منطقه ای سینمای جوان در سال 1390 در خراسان شمالی – بجنورد با نام اترک  از 16 تا 18 اسفند ماه با حضور هفت استان خراسان رضوی – خراسان جنوبی- خراسان شمالی – گلستان – کرمان – سیستان و بلوچستان  و هرمزگان برگزار می شود.

در ادامه این گزارش مقررات بخش مسابقه فیلم جشنواره به شرح ذیل اعلام شده است:

لینک جشنواره +

حسن بنی هاشمی در مستندهای اجتماعی

یادداشتی ازحسام الدین نقوی


شناخت نامه ی فیلم ها

راه دور دریا

پاره ی نخست ،تولید سال 1356

سه فیلم بندرعباس و خلیج فارس،قشم،پنج شنبه

بازار میناب ،داستانی _ مستند راه دور دریا

مجری: بصیر نصیبی،سینمای آزاد

گفتار متن: محمد عقیلی

گوینده: احمد رسول زاده

تدوین: عباس گنجوی

میکس: مصطفی مصطفی زاده

کارگردان: حسن بنی هاشمی

تهیه: حسن بنی هاشمی

تصویر: حسن بنی هاشمی

تیراژ: افسانه فرهمند

دستیار کارگردان: رحمت پاکدامن، حسام سروری،

محمد مقدم

دستیار فیلمبردار: مصیب برزگری،بشیر بندری

دستیار صدا: پیر حسنلو، اصغر عسکری، حسین حوری

تهیه شده در گروه ایران شناسی شبکه دو تلویزیون

ملی ایران(2)

کارهای صدا:واحد دوبلاژ تلویزیون ملی ایران(2)

فیلم مستند _ داستانی راه دور دریا:بازی گر 

رضا عباس نژاد

گفتار متن: عدنان غریفی

پاره ی دوم ،تولید سال 1360

9 فیلم مستند بندرلنگه، گوده،و سایر فیلم ها

فیلم بردارتیراژ: نازنین رابط

گفتار متن: محمد تهامی نژاد

گوینده: محمد عقیلی

تهیه کننده و کار گردان: حسن بنی هاشمی

دستیار کارگردان: حسام الدین نقوی

تصویر: حسن بنی هاشمی

دستیار تهیه و دستیار فیلمبردار: محمود انصاری

تدوین: عباس گنجوی

پژوهش و اجرا: دفتر تولید فیلم هرمزگان

میکس: مصطفی مصطفی زاده، والود آقاجانیان، 

حسن زاهدی 

عکس آخر مجموعه: بیژن امین زاده

لابراتوار: تلویزیون جمهوری اسلامی ایران

سایر همکاران: زعیم معتمد ، عالیه بنی هاشمی

تهیه شده در گروه ایران شناسی

شبکه دو سیمای جمهوری اسلامی ایران


حسن بنی هاشمی پس از تولید چندین فیلم درخشان داستانیِ کوتاهِ 8 میلیمتری که بیشتر منتقدین آن روزگار رابه حیرت و تحسین واداشت ، به سینمای حرفه ای 35 میلیمتری روی آورد و فیلم داستانیِ موفق گردش دریک روز خوش آفتابی را برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخت؛ از آن پس به سینمای 16 میلیمتری مستند پانهاد که ظاهراً کاری غیرمتعارف است زیرا معمولاً سینمای مستند سکوی پرتاب فیلم ساز به سینمای داستانی و حرفه ای است اما او از معدود کسانی بود که پس از درخشش در آن سینما و در هنگامه ای که سرشار از تجربه و در مقام مدرس فیلم برداری و کارگردانی بود و دستور زبان دوربین و سینما را به خوبی می دانست ، دراین عرصه گام نهاد .

می توان ادعا نمود که مستندسازشدن او قبل از هرچیز به زیست بوم ، جغرافیا و تعهدی که به سرزمین مادریش داشت مربوط می شود زیرا او از کودکی جهان پیرامون خود را با میانجی تصویر جنوب کشف کرد و با همان تصاویر زیست و بزرگ شد و بعدها به اتفاق دوستان دیگرش در مدرسه سینما و سینمای آزاد در تهران و هم اندیشی با آن ها،راه اندازی جنبشی نو در سینما را دنبال می نمود.

او می دانست چه می خواهد و می خواست که مکاشفه ی واقعیت و جنوب سوخته و تأمل در شرایط لازم برای حصول این کشف را از طریق مستندهای خود، توأمان انجام دهد؛ از این طریق بهتر می توانست خویشتن خود را رها ساخته و حرفهایی را که در فیلم های داستانیش نزده بود،بزند؛ سعی می کرد با فیلم برداری از زندگی روزمره ی مردمانش و از طریق تبدیل فیلم سازی به فعالیتی روزمره و عادی برجنبه های حرفه ای و ناعادلانه ی فیلم سازی فائق آمده و به فراسوی آن گام نهد. احساس می کرد که برای دست یافتن به این هدف می بایست خود را آشکار کرده و هم چنین مورد خطاب حرفهای دیگران نیز قرار گیرد.

مستندهای او بر پایه ی پژوهش و مطالعاتی بود که به کوشش یکی دوتن از اعضاء گروه انجام می گرفت ، او فیلم نامه هایش را خودش و برمبنای همان بررسی ها می نوشت و دربیشتر موارد هم نمی نوشت و در ذهن جست وجوگر خود می پروراند؛اگر هم می نوشت در جایگاه یک کارگردان می نوشت نه یک نویسنده یعنی با دوربین و تصویر می نوشت.

قبل از شروع هرکاری سعی می کرد فضا را بشناسد یا فضای شناخته شده را بیشتر بشناسد، بعد از مکان یابی تصمیم می گرفت که اعضاء گروه چه کاری را انجام دهند، آدم ها و صحنه ها ، کجا باشند و چگونه؛ می پنداشت که اگر فضا را داشته باشد، اجزاء وابسته ی به آن نیز پشت سرهم می آیند . درفرآیند ساخت فیلم بود که به پرسش ها و کمبودهای فیلم پاسخ می داد. گاهی درحین فیلم برداری ، گاهی هنگام تدوین و زمانی هم پس از خاتمه ی کار. اما همیشه این گونه نبود و گه گاه دقیقاً نمی دانست چه می خواهد؛ با انبوهی ایده شروع می کرد، روال کار واضح نبود و گروه را کلافه و سردرگم می نمود.

هنگامی که برای شکارصحنه ای مشخص به محل فیلم برداری می رسیدیم ، کار خود را با قاب شروع می کرد چون از پیش فضایی را که صحنه قراربود ایجاد کند، می شناخت. برای او شیوه ی فیلم برداری چیزی ثابت نبود، صحنه ها را به شکل های متفاوت می گرفت و چون در نقش یک کارگردان ، همیشه خودش فیلم بردار خودش بود ، نوعی منطق در شکار صحنه را رعایت می کرد. اما بسیاری از تصمیم گیریهای او ناگهانی و غریزی بود؛ این که چه چیزی درست است یا نه، به صورت شهودی و ناگهانی دراو ایجاد می شد و دراین مورد حسی نیرومند داشت و آمرانه و خودمدار عمل می کرد.

دراغلب مستندهای راه دور دریا ، بنی هاشمی چهره ای افسرده و غمگنامه ای دارد. گویی پذیرفته است که در غلبه بر «زوال زیستن» و ناتوانی در دگرگونی ذات زندگی و وجوه غیرانسانی آن با شکست مواجه شده است. با این حال تلاش خود را می کند و سکوت خود را پشت دوربینش می شکند و با کمک آن به سوی باز تاباندن واقعیت های هستی نشانه می رود؛ تصادفی نیست که همه ی آثار مستند و داستانی او از یک قالب کلی با خط سیر مشترک بهره می برند؛ خط سیری که از سراتفاق نیست.تمامی فیلم های او ازقالب یک ذهن واقعی یا شاید اسطوره ای پیروی می کنند که در آن دوربین آرام و به تدریج در اعماق منطقه ای ظاهر شده ، نفوذ می کند و پس از نفوذ و کشف،به همان آرامی باز می گردد و با حفظ فاصله با آن تصاویر می فهماند که جهانی بهتر خارج از این فضا نیز وجود دارد و واقعیت بیرون دنیای ثبت شده در فیلم را انکار نمی کند.

مستندهای راه دور دریا بی آن که او بخواهد ، هم جامعه شناختی و هم نشانی از فلسفه در درون خود دارد؛ پی برده بود که بدون فهم تاریخی ، مردم شناسی و شناخت بستر و زمینه های آن ، انسانیت انسان ها را نمی توان درک نمود و به آگاهی و خودآگاهی رسید؛ خودآگاهی، الگوی دانشی است که شیوه های فلسفی برای رسیدن به آن طراحی شده است. بدون شناخت خود ، نمی توان خودآگاهی را درک کرد و بدون به رسمیت شناختن تجربه ی خود از فیلم و معنا و محتوا و پیام های آن، نمی توان به نقشی که آن اثر در زندگی ایفا می کند واقف شد.

بازگشت به کودکی و حسرت گذشته ، سر ریز معنایی نهفته و از بن مایه های تمامی فیلم های اوست. حسّ نوستالژی و دل بستگی به گذشته و لبخند زدن به سنت ها و فرهنگ پست سر و ناخرسندی از دست اندازی جهان مدرن به آن ها دراغلب آثار او به شکل بارزی خود را نشان می دهد. در فیلم پنجشنبه بازار میناب تقابل سدسازی و کانال های آبیاری نوین در دست احداث با اقتصاد روستایی و صنایع دستی و بازار هفتگیِ سنتی که با ساختن سد از بین خواهد رفت در صدای خسته ی رسول زاده (گوینده) چنین باز می تابد:

اگر آب ، پشتِ دیوار بلند بماند و راهی شود در پناهگاهی درون لوله های بزرگ ، بازار روزهای پنجشنبه آیا هیاهو خواهد داشت؟

هنوز برگ های سبز و سرخ برهم می نشیند و نفس معطر نخل را به دست ها می بخشند اگر سد ساخته شود و سالیانی دیگر نیز هجوم صداهای غریبه دل هایشان را بلرزاند ، آب که هنوز جاری است. 

درفیلم بندرلنگه نیز در سوگ و حسرت زمانه ای سخن می رود که شهر ، مرکز صید مروارید و بسیار ثروتمند ، باشکوه و پرجمعیت بوده اما به دلایلی ، آن اشرافیت سنتی از میان می رود و اهالی شهر مجبور به مهاجرت می شوند و بندرلنگه به متروکه ای تبدیل می شود:

گویی قرن ها در سکوت براین کشتزار خالی گذشته است. مترسکی برزمین بی کشت،نشان از روزهای خرمی نیست و هشدار به ماکه راهی لنگه ایم...

سال ها است که بازار از شور افتاده و سرمایه ها از لنگه گریخته اند... صید مروارید نیز متوقف گشت و لنگه رو به ویرانی نهاد... بر آب های خلیج فارس لکه های نفت نشست و بازار مروارید به فراموشی محتوم خود سپرده شد...

مجموعه ی گفتمان فیلم که همراه با تصاویر بسیار ژرف و درخشان و دراماتیک از ساختمان های ویران و درب های قفل شده ی منازل لنگه - که بسیار قوی تر و گویاتر از فیلمِ بادِ جن تقوایی است- رنج و نکبت زندگی را به شکلی دردمندانه نشان می دهد. اما بنی هاشمی مخاطب خود را با این حس حسرت و نومیدی رها نمی کند؛ به نظر او تلاش انسان ها برای بقاء در برابر نیروهای خشن و طبیعت بی رحم چیزی است که از دیالکتیک زیستن سرچشمه می گیرد. از اینرو آن را تهدیدی علیه آن ها نمی داند پس، این گذشته را باز هم می توان ساخت:

هنوزهم لنگه برای هر مسافر تازه واردی جاذبه های فراوانی دارد. می توان برکشتزارهای خالی کاشت و روزهای خرمی را زنده کرد. دریا هنوز زنده است و در دل خودگران بهاترین گوهرها را نهفته دارد...

به پاس صداقت و انسانیتش هر سوژه و هر شخصیتی را که می خواست و لازم داشت در مقابل دوربین و درقاب او قرارگرفته و درنقش خودشان ظاهر می شدند. به جز در چند مورد استثنایی و تا جایی که حافظه یاری می کندمانند: ساربانی که برپایه ی باوری موهوم می گفت: از شترهایمان فیلم نگیرید چون شیر آن ها خشک می شود و یا دامداری،درجایی دیگر:از گوسفندهایمان عکس نگیرید که لاغر می شوند. در هیچ کدام از فیلم های او شاهد گرایش ناموجه به انکار پیوند انسانی با آدم های مقابل دوربین نیستیم ، به خاطر همین درست کاری اش بود که بر موضوعات و سوژه و مکاشفاتی که به واسطه ی فیلم برداری از آن ها حادث می شد، صحه می گذارد و تأکید می کند که پیوندش با موضوعاتِ مقابل دوربینِ او و زندگیِ هیچ کسی بازی و شوخی نیست و از این که مستندهای او جدی و واقعی اند، طفره نمی رود.

استادی بنی هاشمی در مقام راوی/فیلم ساز این است که می تواند انسانیت آدم های مقابل دوربین را در لحظه ای کوتاه به روشنی و به شدت آشکار کند. این گونه مکاشفات در سراسر مجموعه ی راه دور دریا کم نیست. تصاویر کوتاه این افراد بومی به گونه ای است که به ما اجازه می دهد تا به قدر کافی به آن ها نزدیک شویم. دوربین او مصمم و بی باک است و اگرچه برخی از قاب ها و نماها برای او تکان دهنده است اما او آن را می پذیردو ناگزیر ثبت می کند. تحمل کنجکاوی های دوربین در مناطق جنوب و دیدن آدم هایی که عاری از پوسته ی نازک تمدن اند و او را بیزاز و غمناک می کند ، رنج دیگری است که آن را به جان خریده و برخود هموار می سازد. 

یکی از وظایف دشوار هنری مستندساز، صحه گذاشتن به مکاشفات دوربین است و بنی هاشمی هرگز از تعهد خود به انجام این وظیفه تردید نمی کند؛افزون براین، هنگام مشاهده ی مستندهای او، فیلمی را درک می کنیم که از مصداق برخورداراست و شعور بیننده، با تمامی جنبه های التقاتی و افق ها و برنمودهایش، قادر به درک و فهم آن است.به بیانی فخیم تر برخی از مستندهای او را باید نوعی نگارش به حساب آورد. و این هنگامی است که خاستگاه ذهنی و عقل محورانه ی او نگرش خاصی را دنبال می کند و از این جا است که می توانیم به بیان نگرش و خوانش او که در ناخودآگاه فیلم ها نهفته است پی ببریم.

مستند های راه دور دریا را از نگرگاه سبک شناسی می توان به دو پاره تقسیم نمود. پاره نخست که دنباله ی نگرش او در سینمای سوپرهشت و کارهای بعدی او است، سه فیلم قشم،بندرعباس و خلیج فارس و پنجشنبه بازار میناب را در بر می گیرد که درسال56 به سفارش سینمای آزاد ساخته شده اند؛ دراین فیلم ها جهان بینی و هستی شناسی او، روایتی شخصی و نخبه گرایانه بوده و عوامل تولید،تکنیک و زیبایی شناسی او در خدمت این دیدگاه است. این فیلم ها شروع موثر ، نرم و همواری دارند و ریتم موجود در هر سکانس و هرنما، طول درست ، مناسب ، جریانی آرام و درهم تنیده ای داشته، حرکات دوربین فصیح و فاخر بوده و لختی تصاویر و نماهای پرتعداد از طبیعت زیبا، پرندگان و ترجیع بندی که با حرکات سنجاقک (درپبجشنبه بازارمیناب) آغازگر فصل تازه ای درفیلم است، ونیزگفتارشعر گونه ی فیلم ها،نوعی نگاه زیبایی شناسی فرامدرن را القاء می کند.

دراین چند فیلم ، دیدگاه او بی تفاوت و محافظه کارانه و مفاهیمی که مبنای فیلم های خود قرارداده است از دایره ی محدود سنت، آیین ، طبیعت زیبا ، کج اندیشی نسبت به فرآورده های دنیای مدرن و مسایلی ازاین دست بوده و سبک فیلم ها بُعدی فردی دارد و مملو از نماهای تسلی بخش از دریا ،جویبار،درخت،پرنده،ساحل و... است.

درپاره ی دوم 9مستند ساخته شد و فیلم برداری آن ها تا پایان سال 60 ادامه یافت؛ دراین قسمت از مستندها،جریان زیبایی شناسی و فکری فرهنگ گرا که متأثرازتحولات اجتماعی وتنوع اندیشه ورزی انقلابی آن زمان می باشد، برتفکر او حاکم است .

دراین فیلم ها وسوسه ی اصلی او ارتباط مستقیم با زندگی است. دوربین او دیگر دوربینی کورنبود تا هر چیز زیبایی را که برحسب اتفاق می دید فیلم برداری کند. مستندهای اخیر بسیار خلاقانه، و فرآیند آفرینش فیلم ها و حتی تصاویری که از سرچشمه های زندگی ، از شخصی ترین منبع آن برداشت می شد از صافی مضاعف نگاه ذهنی او گذر می کرد؛ فرهنگ گرایی در سیر تکوین جریانات فکری او جنبه ای خودآگاهانه تری یافت؛ دراین جریان، فرهنگ محل کش مکش و رقابت میان گروه های مختلف است؛ شبکه ای از نهادها، بازنمایی ها و فعالیت هایی است که هویت و تمایزهایی در میراث قومی،رنگ،جنس و پوست و طبقه اجتماعی را موجب می شود و همین تفاوت ها است که هویت جنوب و جنوبی _ که او همیشه در پی شناساندن آن بود _ را شکل می دهد و همین ویژگی ها است که در خلق و آفرینش معانی فیلم های او دخالت دارند.

با چنین روی کردی بود که او در پاره ی دوم مستندها با مخاطبان خود مهربان تر شد و لحن شاعرانه و نگاه از بالای او رنگ و بیانی حکیمانه گرفت. دراین فیلم ها ذهن او خنثی نیست ،فیلم ها گزارشی نبوده ، بلکه تحلیلی اند و او از درون آن ها قدرت و قصد مداخله در هر فضایی را دارد. دراین جا،فیلم ها با نوعی کنش اجتماعی فعالتر و با دغدغه ای انتقادی نیز همراه شدواز همان جا بود که او دیگر در مستندهایش به این شهر یا آن کوره ده نمی اندیشید بلکه گستره ی وسیعی را که در تاروپود کنا کنش های جمعی وجود داشت، به صورت عام نگاه می کرد. موضوعاتی مانند طبیعت بی رحم و خشن و سوزان جنوب ،کم آبی و تشنگی، اسطوره، تاریخ،جنگ،مناسبات اجتماعی،مبادلات اقتصادی،تعاملات فرهنگی،دامداری،کشت و زرع،دریا، حمل ونقل،ماهی گیری،قاچاق،مهاجرت و بالاخره ژرفای زندگی و کشف هویت جنوب؛ هم از اینرو است که وی قالب موجه مستندسازی را که در آن روی دادها،اشخاص،اوضاع و احوال واقعی زندگی و سایر پدیده ها ارتباطی قصدمندانه دارند، از میان سایر رسانه ها و کانون های بسیاری که امکان تجربه کردن را فراهم آورده است و به آگاهی از جهان و خویشتن خویش می افزایند برگزیده و به آن تداوم می بخشد.

تصویر و صدا در سینمای او پدیده ای جدا از یک دیگر نیستند که به طرزی موهوم با هم پیوند یافته باشند بلکه چنان درهم می تنند که به اشیاء وروی دادها رنگی واقعی و طبیعی ببخشند؛ الفت دیرینه ی او با تصویر، به وی دیدی خوب و چشمی تیزبین داده بود و همین موضوع افزون برشناخت عمیق او از تکنیک های سینمایی، توان شنیدن و تلفیق صدا و تصویر را به راحتی داده بود. به بیان دیگر تصمیم گیری قطعی در هر صحنه که عصاره و چکیده ی کنش کارگردانی در هر فیلم است، از ویژگی های او بود؛ به عنوان یک کارگردان بر روی تمامی عوامل تولید هوشمندانه نظارت داشت. وسواس او درگرفتن تصویر و صدا به گونه ای بود که غالباًخود علاوه بر فیلم برداری اقدام به صدابرداری در صحنه نیز می کرد چون از این طریق می توانست خیلی سریع ایده ی بصری خود را به تصویر تبدیل نموده و تلقی و تصور درستی از قاب بندی و ترکیب درون قاب ها با صداها داشته باشد.

صدا در کارهای او علاوه بر کارکرد تخیل و نقش بیانی، فضاسازی نیز می کند و با تصویر، ترکیبی خلاقانه به وجود آورده و مفهومی دیگر می سازد مثلاًدر فیلم «گوده» صدای پرطنین و شفاف انداختن دلو به داخل برکه، کاربردی نمادگرایانه دارد و صدای انفجار را القا می کند؛ سکوت و قطع صدا نیز از شگردهای دیگراوست که در پاره ای از سکانس ها به همان اندازه کارکردی معنا ساز دارد.

سینمای مستند کم تر به موسیقی روی می آورد چراکه ممکن است توهم واقعی بودن فیلم را درهم شکند؛ بنی هاشمی فقط برای فیلم داستانی «گردش در یک روز خوش آفتابی» از موسیقی اریژنال اسفندیار منفردزاده استفاده کرده اما در سایر فیلم ها، از قطعات موسیقی کلاسیک و اجراهای قبلی دیگران استفاده نموده است. دراین مستندها موسیقی، هنگام رقص های آیینی مردها در جزیره قشم و ریتم شاد موسیقی جنوبی در سکانسی که از دوران شکوفایی و شوکت بندرلنگه گفت و گو می شود و تصاویر آن و چند قطعه ی کلاسیک با کلارینت و فلوت استفاده شده است اما در تیتراژهای ابتدای فیلم از موسیقی ریتمیک و قوی و آیینی «زار» که شناسنامه ای بومی دارد به قصد ایجاد فضای عاطفی و القای فرهنگ جنوب به زیبایی استفاده گردیده، به نحوی که طنین آن تا آخر فیلم در گوش مخاطب احساس می شود و در پایان فیلم ها نیز همان قطعه تکرار می گردد؛ در برخی از قسمت ها نیز برای دراما تیزه کردن فضا از قطعات کوتاه موسیقی استفاده ی مناسب شده است.

در جای گاه یک فیلم ساز برجسته او قابلیت انجام وظایف یک تدوین گر برجسته تر (عباس گنجوی) رانیز داشت. در همه ی مستندها تدوین خام (راف کات) توسط خود او صورت می گرفت و ابتدا ضرب آهنگ، نقاط اوج و ترتیب و توالی سکانس ها و ساختار مناسب فیلم را تعیین می کرد و بعد آن ها را به قیچی و برش های استادانه ی گنجوی می سپرد؛ او بود که پس از دیدن فیلم، سفارش تکرار بعضی از نماها و یا صداها و افزودن برخی از صحنه ها را پیشنهاد می داد. به هر حال تدوین گر با فیلم ساز مشکلی نداشت. او کسی بودکه از بیرون به فیلم ها نگاه می کرد و نگرشی تازه داشت و خلاقیت و ابداع خود را پس از تدوین اولیه بر روی فیلم ها انجام می داد اما بنی هاشمی نیز فیلم سازی نبود که خام دستانه، توده ای از فیلم(راش) را روی میز تدوین گر گذاشته و از او بخواهد آن ها را سروسامان دهد. با تمام این حرفها فیلم مستند اصولاً همیشه روی میز تدوین گر است که ساخته و پرداخته می شود و چنین نیز بود. گنجوی در تدوین فیلم ها غالباً از تکنیک های متشابه و متضاد استفاده می کرد و از این طریق هشیارانه به خلق معنا و گسترش فضای حسی که از کارکردهای اساسی مونتاژ است سود می برد تا به نحوی موثر بیننده را جذب خود کند.

گفتار دراین مستندها کاربرد متعددی ندارد و اصلی ترین کارکرد آن دادن اطلاعات است در مستندهای راه دور دریا گفتار، از نوع گفتار افزوده است و روایت، روایتِ راویِ دانایِ کل است. در پاره ی اول مجموعه، گوینده احمد رسول زاده است که صدای آشنا و جا افتاده ای دارد و حال و هوای مغمومی را درفیلم به وجود می آورد. اما در پاره ی دوم صدای راوی( محمدعقیلی) جوان،جدی و معترض است. گفتار متن در هر دو پاره ی مجموعه، آهنگی آمرانه دارد و همچون خطابه ای به مغز بیننده کوبیده می شود وبا توجه به گویا بودن تصاویر، اندکی طولانی است به طوری که ممکن است به جای برانگیختن تفکر و مشارکت ذهنی تماشاگر در ساختار فیلم، او را به انفعال کشانیده و از فیلم دورکند. دراین مورد باید سلیقه و نقش سفارش دهنده ی فیلم ها (شبکه دوم سیما) راهم مد نظر داشت. با این حال هم، گفتار متن نقش اصلی خود را که روشن ساختن و تقویت تصاویر است ایفا نموده و در تغییر مسیر و ایجاد فضا و حال و هوای صحنه ها نقشی موثر دارد.

حسن بنی هاشمی بر این باور بود که فیلم مستند درباره ی زندگی است نه خود زندگی، از این رو در کارهای خود از عناصر میانجی نیز بهره گیری می کرد. او گاهی زمان را فشرده و گاهی نیز به خاطر نشان دادن یک نواختی ریتم زندگی آن را گسترش می داد؛ برای پیشبرد اهداف خود از سوژه ها بازی می گرفت یا شکل ، قیافه و ژست افرادی که در فیلم حضور می یافتند، تغییر می داد و از حالت طبیعی خارج می کرد ، یا به سرعت روی دادها می افزود؛ واقعه ای را نادیده می گرفت و به موضوعی دیگر می پرداخت و بدین سان به گزینش گری دست می زد. همچنین به این موضوع نیز واقف بود که بازی گرفتن در فیلم های مستند به هیچ وجه به معنی فاقد مصداق بودن صحنه ها نیست.

متأسفانه قسمت عمده ی مجموعه فیلم های مستند راه دور دریا در بحرانی ترین شرایط آن روزگاریعنی جنگ ایران و عراق ساخته شد و با گرفتاری های سالهای بعد نیز همراه بود به همین سبب فرصت و زمان پخش مناسبی نیافت ، ناشناخته ماندو مورد نقد و بررسی منتقدین قرار نگرفت و فقط سه الی چهار قسمت آن پخش گردیدو گویا ادامه پخش ، به تغییر و اصلاح گفتار متن موکول شد و از همان زمان تاکنون باز پخش نگردیده و در آرشیو سیما باقی ماند و خاک خورد و به محاق فراموشی سپرده شد در حالیکه توان و شایستگی رقابت و شرکت در جشنواره های جهانی فیلم های مردم شناسی و فرهنگی را داشت؛ از مستندهای اجتماعی راه دور دریا فقط چند فیلم با کیفیت نا مناسب و ناقص، خارج از آرشیوسیما وجود دارد که برخی از مدرسین از آن ها برای آموزش و تدریس فیلم های مستند استفاده می کنند.


کتاب نامه

1- اسلامی،مازیار-مراد فرهادپور(1387) پاریس – تهران ، سینمای عباس کیارستمی،تهران:رخ دادنو

2- افدرهاید، پاتریشیا(1389) درآمدی کوتاه برفیلم مستند، ترجمه ی کیهان بهمنی،تهران:افراز

3- امامی، همایون (1387) فیلم مستند،درام و ساختار دراماتیک،تهران:ساقی

4- بردول،دیوید(1387) «مطالعات سینمای امروز و فراز و نشیب های کلان-نظریه:پست تئوری» ترجمه ی مهدی نصراله زاده در کتاب سینما، گردآوری و ویرایش مازیار اسلامی، تهران:رخ دادنو

5- روتمن،ویلیام (1387) آثار کلاسیک سینمای مستند،ترجمه ی محمد گذرآبادی،چاپ دوم،تهران:هرمس

6- روزنتال،آلن(1387)سینمای مستند،ازفیلم نامه تا تدوین،ترجمه ی حمیدرضا احمدی لاری،تهران:ساقی

7- کازه بیه، آلن(1388) پدیدارشناسی و سینما، ترجمه ی علاءالدین طباطبایی،چاپ دوم،تهران هرمس

8- گوتیه، گی (1384) سینمای مستند،سینمای دیگر،ترجمه ی نادر تکمیل همایون،تهران:انجمن سینمای جوانان ایران

9- نیکولز، بیل (1389) « گردآورنده» ساخت گرایی،نشانه شناسی سینما،ترجمه ی علاءالدین طباطبایی، چاپ سوم، تهران:هرمس
 

حسام الدین نقوی عکاس عبدالحسین رضوانی

تولد یک فرهنگ

به بهانه 16 و 17 آذر تولد ابراهیم منصفی و سید حسن بنی هاشمی دو جاوید مرد هرمزگانی

پی نوشت : به نظرم می شود این روز را روز سینمای هرمزگان نامید .

فراخوان یازدهمین جشنواره سینمای جوان ( اترک)

فراخوان سه بخش از چهار بخش  یازدهمین جشنواره  منطقه ای سینمای جوان که امسال در بجنورد و با نام اترک برگزار می شود اعلام شد .

#- بخش عکس 

# بخش فیلمنامه 

# بخش پوستر


پی نوشت :جهت شرکت در جشنواره به این ادرس مراجعه کنید 


  استان هرمزگان در این گروه با دیگر استانها رقابت می کند .

جشنواره منطقه ای سینمای جوان

سینمای جوانان ایران تمامی استان های  کشور را به چهار منطقه از نظر نزدیکی فرهنگی و جغرافیایی تقسیم کرده است و بر حسب شرایط آب و هوایی این استانها،  جشنواره های منطقه ای اش را در چهار فصل سال بر گزار می کند به عنوان مثال فصل زمستان برای استانهای گرمسیر و بلعکس ....

 * این جشنواره ها شامل چهار بخش فیلم - عکس - فیلمنامه و پوستر است .

* استان هرمزگان در فصل چهارم جشنواره ها قرار دارد .

* میزبانی به صورت دوره ای هر سال بین استان های همان گروه در گردش است .

* تا به حال بوشهر دوبار میزبان جشنواره بوده اما هرمزگان هیچ میزبانی را نداشته است !

* میزبانی جشنواره امسال یعنی یازدهمین جشنواره بر عهده خراسان شمالی و شهر بجنورد است .

لینک جشنواره +