گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

گوج گنو

برداشتهای احسان و ایمان رضائی

نامه یک شاگرد به استادش


جوابیه برای مطلب استاد محمد ذاکری عزیزم که در ویژه نامه عکس ( بولتن) جشنواره اردیبهشت نوشته اند .

جناب استاد ذاکری سلام علیکم

در مطلب تان در ویژنامه عکس اینگونه نوشته اید "
(( جریان هنری اما چند چیز را همزمان با خود دارد که یکی اش حرکت مداوم است و دیگری رو به جلو بودن و بعد ای اش گذار از تکرار هاست و نرفتن راه های رفته و نکوبیدن مسیر های طی شده و افزودن بر حجم تکرار هاست . و این همان کیمیای است که هنر سینمای استان از آن محروم است و شاهد هم تعداد قابل ملاحضه ای از فیلمهای همین جشنواره اخیر اردیبهشت . ))

یک – تداوم " در زمینه تداوم اگر منظور حضرتعالی برگزاری جشنواره اردیبهشت است باید عرض کنم که این جشنواره از همان ابتدا تا قبل از دوره ششم همزمان و در یک تاریخ برگزار شده است و دقیق نمی دانم منظورتان از عدم تداوم آیا برگزار نشدن دوره ششم است ؟ اگر هست با یک مثال خدمتتان عرض می کنم فرض کنید آدمی دست و پایش را بسته اند و دارد تقلا می کند، حالا دوست و همراه 5 سال گذشته این این آدم دست و پا بسته که اتفاقا باهم شروع کرده اند میرسد با لای سرش و به جای اینکه دست دوستی دراز کند چند لگ می زند و تیری شلیک می کند و در اثر این تیر فرد دستو پا بسته نمی میرد ! و لی به کما می رود . می رود تا اینکه یک سال دیگر آن ادم دست پا بسته از کما بیرون می آید . شما فکر می کنید در این لحظه چه اتفاقی می افتد؟! کا ملا طبیعی است در هر جای دنیا و با هر فرهنگ متعالی و غیر متعالی و غیره ای انسان ها واکنششان محصول کنشهای پیرامونی شان است اساسا بیولوژیک انسان ها اینگونه است مختص به هرمزگان و فیلمسازان نیست ! قطعا واکنششان تلافی است . این را قبول دارید ؟ آن فردی که جبرا دست و پایش بسته بود و حالا باز شده حتمن از تمامی داشته و نداشته های خود بهره می گیرد ولو به قیمت ائتلاف نیروهایی که پیش ازین جمعشان دور ذهن به نظر می رسد . و این واکنش می دهد نتیجه اینکه دیگر آن دوستی که باید در آنجایی که باید ، کمک می کرد و نکرد حالا باید برود سی خودش و نه من و نه شما و نه هر مخاطب فیلم و عکس دیگری در استان این را نمی پسندد .
ولی اگر منظورتان از تداوم این نبوده است بر من روشن نیست روشن بفرمایید چونکه شما همیشه رونشگری هایتان چراغ راه بوده است و ما بسیار آموخته ایم .

دو – رو به جلو بودن " اتفاقا سینمای هرمزگان در این چند سال گذشته رو به جلو بوده است نگاهی به آمار موفقیت های سینماگران هرمزگان بیندازید مبرهن است از حضور در جشنواره ملی و بین المللی گرفته تا میزان استقبال مخاطبان پنهان و سرگردان فیلم و سینما در استان و نمونه اش همین جشنواره امسال زمان پخش فیلمهای دو فیلمساز همکار بنده آقایان نیک نهاد و کریم پور گواه این مدعاست و سراغ ندارم غیر از تئاتر برای دیگر شاخه ها ی هنری در استان این حجم مخاطب میدانی وجود داشته باشد متر و معیار هست خدمتتان بفرمایید باهم اندازه می گیریم .

سه –رو به جلو بودن " اتفاقا رو به جلو است سند این ادعا هم توقیف 5 فیلم از جشنواره اردیبهشت است که ابتدا 4 تا بود بعد فیلمسازان اعتراض کتبی نوشتند شد 9 تا بعد جلسه گذاشتند با مدیرکل ارشاد دو تا با مسئولیت دبیر جشنواره پخش شد زورمان به 7 تا دیگر نرسید فیلمساز رودانی که چند ساعت مانده بود به نمایش فیلمش در جشنواره رفت تهران ( مرکز ) نمی دانم از چه بندی استفاده کرد مجوز نمایش فیلمهایش را گرفت و در آخرین دقایق جشنواره فیلماهش را پخش کرد ، یکی دیگر را مثله مثله کردند آوردند پخش کردیم اتفاقا رکورد مخاطب را هم شکست . ولی سه تای دیگر توقیفند هنوز و کارگردان یکی از آنها امروز عوامل فیلمش را دعوت کرده بود خانه اشان آنها فیلم را ببیند از شرمندگی عواملش دربیاد. !
سراغ ندارم ازین دست اتفاقا در زمینه عکس افتاده باشد !! اگر سراغ دارید بفرماید .

سه -گذر از تکرار ها و نرفتن راه های رفته و نکوبیدن مسیر های طی شده "
جالب است که این آثاری که رد شدند توقیف شدند مثله مثله شدند به همین علت رد شدند اینجانب فیلمها را دیدم بندرگمبرون آبروشن فیلم کوبنده ای بود یک سر و گردن بالاتر از فیلمهای قبلی آبروشن و یک سر و گردن بالا تر از جریان فیلمنامه نویسی در استان !! او از دل ادبیات می آید در 10 سالگی برای یک داستانش جایزه کانون پرورش فکری کودک و نوجوان را دریافت کرده است و طبیعی هم بود که فیلمنامه بسیار خوبی بنویسد ! و همچنین آنچه برسون می گویدم و محمد رضا و یا ما بدین گونه سردیم ساخته محمد رضا رکن الدینی یکی از بدیع ترین فیلمهای سینمای کوتاه ایران است من تا حالا ندیده بودم همچنین فیلمی را و بر خلاف شایعه های پیرامونش که به آن اَنگ سکشوالیته زده اند فیلم نجیبیست !! این فیلم هم مستند است هم تجربی است هم داستانی و چالش بر انگیز و فکر مخاطب را درگیر می کند یک سینمای استعلایی است .
ازین دست آثار در جشنواره اردیبهشت امسال و جود داشت جناب استاد ذاکری، آثاری که بشدت می توان درمورد آنها مطلب نوشت گفتگو کرد اندیشه کرد جلسه نقد بررسی گذاشت یادداشت نوشت ولی من هم اگر بخواهم از منظر شما بنگرم اتفاقا در بخش عکس این موراد را ندیدم ضمن احترام به همه همکارانم در بخش عکس .

پی نوشت "
اتفاقا من به یک جمع بندی که در مورد جرح تعدیل های اخیر رسیدم این بود که دلایل آن هیئت کذایی این چیز هایی که می گوید نیست دلایلش چیز دیگریست می خواهد کسی در بندرعباس اعتراض نکند میخواهد کسی فیلم غیر متعارف نسازد میخواهد کسی جریان سازی نکند می خواهد این موضوع نه ناگاه تبدیل شود به یک رویه ! او فکر میکند اگر این فیلمها در جشنواره باشند فردا بستک و میناب و رودان حاجی آبد و... سر بر می آورند و ازین دست آثار تولید می کنند و حالا بیا و جمعش کن ! و این نباید باب شود و در اصطلاح امروزین این نامش مهندسی فرهنگی است!! که از شانش کج ما تیر ترکش هاشان دارد می خورد به سینمای استان !
و همین مورد تنها موردیست که کفایت می کند که درمورد کیمیاشناسی پیدا و پنهان بخش عکس وفیلم جشنواره اردیبهشت با شما با احترام تامه هم نظر نباشم .

به هر حال نگارنده نظر شخصی اش بر این است جشن عکس راباید عکاسها برگزار کنند و جشن فیلم را فیلمسازها اما درکنار هم و نه بر علیه هم . و اساسا هم این دو مقوله عکس و فیلم نه از لحاظ تئوریک و نه از لحاظ فرمال و ساختاری هیچ ارتباطی با هم ندارند! دو چیز منفک هستند که مقایسه اشان یک سو تفاهم است . و امید وارم این آتشی که می رود سرد شود روز ی دوباره گُر نگیرد و ما من و شما باید کمک کنیم به این اتفاق و نه بر عکسش .

ارادت اخلاص دست بوسی این شاگرد کمترین را پذیرا باشید

احسان رضائی

برگزیدگان هفتمین جشنواره ملی فیلم و عکس اردیبهشت هرمزگان

برگزیدگان هفتمین جشنواره ملی فیلم و عکس اردیبهشت هرمزگان  را از
 اینجا ببینید

جشنواره فیلم و عکس اردیبهشت هفتم هرمزگان

جشنواره فیلم و عکس اردیبهشت هفتم  هرمزگان  در حال برگزاری است اخبار و گزارش تصویری جشنواره را از اینجا دنبال کنید

یادداشتی از شهاب آبروشن پیرامون حذف چهار فیلم از جشنواره

یادداشت  شهاب آبروشن پیرامون چهار فیلم حذف شده از جشنواره فیلم و عکس اردیبهشت هرمزگان را اینجا بخوانید

تورج اصلانی در بندرعباس

{تورج اصلانی در بندر عباس }

" تورج اصلانی از همه شرکت کنندگان در کار گاه آموزشی تصویر برداری درخواست کرده است که حتمن دوربین عکاسی یا تصویر برداری به همراه داشته باشند . "

تورج اصلانی در تاریخ 26 و 27 اردیبهشت ماه سال جاری همزمان با برگزاری جشنواره اردیهشت ساعت 9 صبح در سالن فرهنگ فرهنگسرای طوبی کارگاه آموزشی چهار جلسه ای تحت عنوان طراحی اتمسفر بصری در فیلم کوتاه - دیدن قبل از ثبت - و تصویر برداری عملی -را برگزار می کند .
----------------------------------------------------------------------------

تورج اصلانی

پس از چهار سال تحصیل در هنرستان هنرهای تجسمی کرمانشاه در رشتة گرافیک، سال 74 وارد دانشگاه سوره با گرایش کارگردانی سینما شد. اساتید فیلم‌برداری‌اش یدالله شهبازی و رضا نبوی و استادان کارگردانی‌اش بهروز افخمی و تورج منصوری بودند.

اولین جایزة فیلم‌برداری‌اش را از نخستین جشنوارة فیلم ستایش و دومین جشنوارة فیلم‌های مستند یادگار برای فیلم کوتاه هدرسه دریافت کرد. در سال آخر دانشگاه مقارن با شکوفایی تولیدات فیلم کوتاه به مدیریت محمد آفریده در سینمای جوان، اصلانی با سه فیلم کوتاه کاظم اعزامی از اردبیل (به کارگردانی خودش)، ترانه‌ای برای ارواح کوهستان (بهرام توکلی) و رنگین‌کمان (علیرضا امینی) در جشنوارة فیلم دانشجویی سال 78 حضور داشت که فیلم‌برداری آن‌ها نظر یکی از داوران جشنواره، حمید جبلی، را جلب کرد و برای فیلم‌برداری دومین فیلمش خواب سفید از او دعوت به همکاری کرد. اصلانی 26ساله به‌رغم بی‌نتیجه بودن تلاشش در راهروهای خانة سینما و انجمن فیلم‌برداران با حمایت محمود کلاری، حمید جبلی و مجید مدرسی اولین فیلم سینمایی‌اش را به عنوان مدیر فیلم‌برداری سینمای حرفه‌ای تجربه کرد. ضمن آن‌که پیش از آن، فیلم سینمایی عقل سرخ را برای بهرام توکلی فیلم‌برداری کرده بود. فیلمی که هیچ‌وقت اکران نشد. سبز کوچک، پروانه‌ها بدرقه می‌کنند، توکیو بدون توقف، تنهایی باد، دانه‌های ریز برف، من و نگین دات کام، کنار رودخانه، او، بادبه‌دستان، بیست انگشت، رفیق بد، روز بعد، نوار خالی خاطرات تهران، عروسکی برای الدوز، هامون و دریا، زمانی برای دوست داشتن، چند کیلو خرما برای مراسم تدفین، ترانة تنهایی تهران، زمزمه با باد، کسی از گربه‌های ایرانی خبرندارد (برندة جایزة بهترین فیلم‌بردار آسیا و اروپا از سیزدهمین جشنوارة شب‌های تالین - استونی)، بدرود بغداد (برندة جایزة بهترین فیلم‌بردار از دومین جشنوارة فیلم‌های ایرانی در تورنتو - کانادا، جایزة بهترین فیلم‌بردار از بیست‌وهشتمین جشنوارة فیلم فجر در بخش فیلم‌های اول و دوم، جایزة بهترین فیلم‌بردار از یازدهمین جشنوارة فیلم دفاع مقدس از انجمن منتقدان) و سن پطرزبورگ فیلم‌هایی هستند که اصلانی پشت دوربین فیلم‌برداری آن‌ها قرار داشته و فیلم‌برداری سوت پایان سومین فیلم نیکی کریمی را نیز به‌تازگی به اتمام رسانده است. او فیلم‌برداری فیلم‌های عبور از غبار و اسب (محصول عراق) را نیز در کارنامه دارد که ادای دینی به سینمای نوپای کردها و کشور تازه از بند رهیدة عراق به حساب می‌آید.

اصلانی علاوه بر فیلم‌برداری، تهیه‌کنندة فیلم‌های روز بعد، چه سر سبز بود درة ما (برندة جایزة بهترین فیلم‌بردار مستند از چهاردهمین جشن خانة سینما و جایزة بهترین فیلم‌بردار از نخستین جشنوارة فیلم‌های انسان‌دوستانة آسیا) و مجری طرح و سرمایه‌گذار فیلم‌های چند کیلو خرما برای مراسم تدفین، پروانه‌ها بدرقه می کنند، اسب، عبور از غبار و مثل نرگس بشکفیم نیز بوده است که سه فیلم آخر محصول کردستان عراق است.

در حال حاضر هم با یک دوربین عکاسی با قابلیت فیلم‌برداری در حال تجربة یک کار تازه است؛ دوربینی که ورودش به سینما با اتفاقات حیرت‌انگیزی همراه بوده و دروازة جدیدی به روی ثبت ناممکن‌ها باز کرده تا تکنسین‌ها، دستاورد جدیدی به سینماگران مستقل معرفی کنند و سینما را از انحصار صاحبان سرمایه خارج

 

- 1 بغض (۱۳۹۰)

۲ - سوت پایان (۱۳۸۹)

۳ - سن پترزبورگ (۱۳۸۸)

۴ - مرا ببخش مادر (۱۳۸۸)

۵ - ترانه تنهایی تهران (۱۳۸۷)

۶ - زمانی برای دوست داشتن (۱۳۸۶)

۷ - سبز کوچک (۱۳۸۶)

۸ - هامون و دریا (۱۳۸۶)

۹ - چند کیلو خرما برای مراسم تدفین (۱۳۸۴)

۱۰ - تنهایی باد (۱۳۸۳)

۱۱ - او (۱۳۸۲)

۱۲ - باد به دستان (۱۳۸۲)

۱۳ - دانه های ریز برف (۱۳۸۲)

۱۴ - کنار رودخانه (۱۳۸۲)

۱۵ - من و نگین دات کام (۱۳۸۲)

۱۶ - پروانه ها بدرقه می کنند (۱۳۸۱)

۱۷ - توکیو بدون توقف (۱۳۸۱)

۱۸ - خواب سفید (۱۳۸۰)

۱۹ - عقل سرخ (۱۳۷۹)

20 - بدرود بغداد (1389)

یادداشتی از صدیقه طاهری پیرامون حذف چهار فیلم از جشنواره

یادداشتی از صدیقه طاهری پیرامون حذف چهار فیلم از جشنواره اردیبهشت را از اینجا بخوانید

حذف چهار فیلم از بخش مسابقه جشنواره اردیبهشت

اطلاعیه دبیر خانه جشنواره اردیبهشت در مورد حذف چهار فیلم از جشنواره فیلم اردیبهشت را از اینجا بخوانید


مطلب بهروز عباس دشتی در همین مورد را در اینجا بخوانید

مهرداد اسکویی در بندر عباس

[ مهرداد اسکویی در بندر عباس  ]

مهرداد اسکویی مستند ساز برجسته کشور همزمان با برگزاری جشنواره اردیبهشت ، کارگاه آموزشی یک روزه ای را تحت عنوان روایت در سینمای مستند برگزار می کند
 این کارگاه آموزشی روز دوشنبه 25 اردیبهشت ماه  سال جاری ، ساعت 9 صبح  در فرهنگسرای طوبی سالن فرهنگ برگزار خواهد شد .
مهردا اسکویی سه فیلم از پس برقع - عیسای صلخ - و مریم جزیره هنگام را در استان

هرمزگان ساخته است که جز بهترین آثار سینمای مستند ایرن محسوب میشوند .

 همچنین مهرداد اسکویی در زمینه عکاسی در  ایران نیز چره شناخته شده ایست و چندین نمایشگاه عکس را برگزار کرده است .


---------------------------------------------------------------------------------------
مهرداد اسکویی متولد ۱۳۴۸ تهران، مستند ساز و فارغ‌التحصیل کارگردانی سینما است.

مهرداد اسکویی تاکنون ۲۴ فیلم مستند و کوتاه داستانی را کارگردانی کرده و با ۱۳۰ حضور بین‌المللی و ۱۲۸ حضور ملی و کسب بیش از ۷۰ جایزه معتبر ملی و بین‌المللی یکی از پرافتخارترین مستندسازان ایرانی محسوب می‌شود.
فیلم‌های اسکویی تا به حال در جشنواره‌ها و مراکز دانشگاهی ۴۵ کشور جهان به نمایش درآمده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
وی ضمن حضور در جمع اعضای داوری بسیاری از جشنواره‌های معتبر داخلی در زمینه فیلم مستند، کوتاه و عکاسی؛ عضویت در گروه تخصصی فیلم مستند «فرهنگستان هنر»، عضویت در هیات موسس «انجمن فیلم کوتاه ایران» و عضویت در «انجمن مستندسازان ایران» را در کارنامه دارد.
مهرداد اسکویی با ساخت فیلم‌هایش جوایز زیادی از جمله: تندیس اژدهای طلایی بهترین فیلم جشنواره کراکو لهستان، جایزه بهترین مستند بخش افق‌ها جشنواره مونیخ آلمان، جایزه بزرگ جشنواره مستند مونترال کانادا، جایزه ویژه جشنواره مدیاویو مجارستان، جایزه بزرگ جشنواره مارماداک ایتالیا، جایزه بزرگ جشنواره اوری فرانسه، جایزه بهترین مستند جشنواره ولادرو مکزیک و... را به دست آورده است.

فیلم‌های مستند

سائوچی (کارگردانی مشترک با رضا یزدانی،۱۳۷۵)
ایل بایرامی (۱۳۷۶)
خانه مادری‌ام مرداب (۱۳۷۸)
به من نگاه کن! (۱۳۷۹)
نوازشگر نور (۱۳۷۹)
روژگیران (کارگردانی مشترک با ابراهیم سعیدی، ۱۳۸۰)
رو به جایی دور (۱۳۸۱)
بیوه مرد (۱۳۸۱)
آسیاب‌های بادی (۱۳۸۳)
از پس برقع (۱۳۸۳)
دماغ به سبک ایرانی (۱۳۸۴)
مریم جزیره هنگام (۱۳۸۴)
پشت بال پروانه‌ها (۱۳۸۵)
دانش‌آموز اسماعیل (۱۳۸۵)
صد و یک سگ بی‌خال (مرحله تدوین)
کوچ: مال بندون (مرحله تصویربرداری)

فیلم‌های کوتاه داستانی

تولدی دیگر(۱۳۶۷)
در تاریخ او (۱۳۶۸)
اطلاعات، اطلاعات (۱۳۷۲)
مرز (۱۳۷۵)
از بهشتی که می‌آییم (۱۳۷۶)
دبستان حاجی باشی (۱۳۷۷)
دوستم می‌داری اگر... (۱۳۷۸)


حضورهای جهانی

نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند تسالونیکی، یونان ۲۰۰۷
سومین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند کنتاکت، اکراین ۲۰۰۷
جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ویزیون دورئل، سوئیس، ۲۰۰۷
دومین جشنواره فیلم ایرانیان، اوترخت، هلند، ۲۰۰۷
نخستین جشنواره هنر معاصر ایران، شارجه، امارات، ۲۰۰۷
پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند لیسبون، پرتغال، ۲۰۰۷
پنجاهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند و انیمیشن لایپزیک، آلمان ۲۰۰۷
دهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند مونترال، کانادا، ۲۰۰۷
هفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ورشو، لهستان، ۲۰۰۷
جشنواره بین‌المللی Courmayeur Noir، ایتالیا، 2007
جشنواره بین‌المللی فیلم مستند حقوق بشر سه قاره هند، ۲۰۰۸
هفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند هلسینکی، فنلاند، ۲۰۰۸
جشنواره بین‌المللی فیلم سینمای سیاه، سوئیس، ۲۰۰۸
جشنواره بین‌المللی فیلم مستند آپولو، لهستان، ۲۰۰۸
جشنواره بین‌المللی فیلم مستند حقوق بشر، اکراین، ۲۰۰۸

جوایز

دیپلم افتخار بهترین کارگردانی مستند بیست‌وپنجمین جشنواره فجر
دیپلم افتخار ویژه هیات داوران جشنواره کنتاکت اوکراین
برگزیده دانشکده صدا و سیمای قم در نخستین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران: «سینما حقیقت»
جایزه دوم جشنواره بین‌المللی فیلم مستند حقوق بشر سه قاره هند

مطلب شرق درباره خان

روزنامه شرق مطلبی درباره استاد علیخان حبیب زاده منتشر کرده است که در اینجا میتوانید بخوانید .

یادداشتی از مهندس مسعود منصوری

به بهانه احداث جاده در مسیر ساحلی سورو و جنبه تخریبی این طرح و تاثیرات مخرب فرهنگی ، زیست محیطی آن ،


در جستجوی شهر از دست رفته (به بهانه ی این عکس از منصور نعیمی)

شهر چیست؟ چه چیزی می تواند باشد؟ گذری برای پرسه زدن، مکث کردن و به خاطر آوردن؟ شاید. می گویند آدمی بدون خاطره، مرده است، شهر هم. خاطره چیزی است ساخته شده به دست نیاکان: خانه ای یا عمارتی؛ خاطره حتا منظری است به دوردست، دریا؟
می گویند قدیم ها شاهی بوده که با نوکِ عصایش طرح می کشیده روی زمین تا شهر به تجدد درآید؛ این نقطه: تجریش، اینجا: راه آهن، این خط راست هم خیابان، بروید بسازید پدرسوخته ها! راست یا دروغ این داستان؟ که مهم تر و دردناک تر البته، شبحِ این عصاست که درید و بُرید و می درَد و می بُرد هنوز. که خانه های یزد ویران شد و بازارِ همدان چاک چاک، تا این خط ها هر چه بیشتر، هر چه طولانی تر، هر چه بُرنده تر، به همان میزان مدیرانِ شهرها کاربلدتر و دلسوزتر. که آن شاه رفت و پسرش بیرون شد و فرشته درآمد و آن شبح هنوز، برفراز شهرهای ما می چرخد.
جنگ جهانی دوم که تمام شد و خانه ها و شهرها که آباد شد، به خود آمدند که این ها که ساخته شده نه خانه است و نه شهر؛ به خودآمدند که شهر جایی است برای «انسان» نه ماشین، که شهر فاصله ی کرخت بین دو خیابان نیست، که شهر گذری است برای پرسه زدن، مکث کردن و به خاطر آوردن. که شهرِ بی خاطره، شهرِ بدون مقیاس انسانی، شهری است از دست رفته. از آن روزها برای آنها، که خود مهدِ تجدد بودند، چهل سالی گذشته است و ساعت ما خواب است هنوز. چهل سالی هست که می گویند و می نویسند و درس می دهند و عمل می کنند که مبادا انسان و خاطره هایش، انسان و ابعادش، انسان و نیازهایش فدا شود در شهر. که انسان موجودی است که دلش می خواهد قدم بزند، دوچرخه سوار شود و برود زیرِ آن درخت بنشیند با رفقایش. برای ما اما، انسان موجودی است که همه چیزش را ویران می کند و خیابان می کشد، تا بگازد و از این نقطه تا آن نقطه را بتازد. برای ما انگار، انسان موجودی است با چهارچرخ که نه هویتی دارد، نه تاریخی و نه خاطره ای...

...

اعلام اسامی فیلمهای راه یافته به بخش مسابقه جشنواره فیلم اردیبهش

 اسامی فیلمهای راه یافته به بخش مسابقه جشنواره فیلم اردیبهشت ازینجا ببینید

مولانای سینمای ایران

نارنجی پوش استاد را دیدم

- بسیار تا بسیار  پسندیدم

- فیلمی از مولانای سینمای ایران داریوش مهرجویی

- همچنان دود از کنده بلند میشود .

- حیف این فیلم شاهکار که حامد بهداد در آن بازی می کند حیف ، خدا از سر تقصیرات آن کسی که این آدم را سوپر استار سینمای ایران کرد نگذرد !!

- همچنان با فیلم درگیرم !

- حتمن حتمن ببینید .

-شماره جدید مجله تجربه پرونده ویژه استاد داریوش مهرجویی ( مولانای سینمای ایران ) دارد بخوانیدش .

 

- ور جان و جهان ز غصه آلوده شود / پاکیزه شود چو عشق گازر باشد

( مولانا)

معرفی هیئت انتخاب جشنواره فیلم اردیبهشت

اسامی اعضای هیئت انتخاب جشنواره فیلم اردیبهشت را در اینجا ببینید

خبرهای جشنواره هفتم اردیبهشت

 اسامی فیلمهای ارسال شده به دبیر خانه هفتمین جشنواره ملی فیلم و عکس اردیبهشت را در  وبسایت انجمن سینمای جوانان بندر عباس ببینید .

نا مه ای از یوسف محمود پور ( فیلمساز هرمزگانی)

تنها ترین سردار

این نامه از سوی آقای یوسف محمود پور برای بنده ارسال شده و من هم بدون هیچ کم و کاستی آنرا در اینجا منتشر می کنم .



باسمه تعالی

 

اینجانب یوسف محمودپور هستم اهل و ساکن روستای هنگویه شهرستان بستک فعالیت هنری خود را از سال 74 در کنار زنده یاد استا گرانقدر «کورش گرمساری» در زمینه فیلم و عکس در انجمن سینمای جوان بندرعباس آغاز کردم و تاکنون 11 فیلم ساخته ام.

از آغاز کودکی همیشه به نوعی عشق و علاقه به عکاسی و فیلمسازی و حتی موسیقی در من وجود داشت.

من به مدت 4 سال تحصیلات دوران آموزش متوسطه را در هنرستان شهید حقانی بندرعباس سپری کردم و در طول این مدت زندگی را به سختی گذراندم.

روزی را به یاد می آورم که برای اولین بار پا به محیطی گذاشتم که در آن خلاقیت و استعدادهای جوان در آن موج می زد خلاقیتی که رفته رفته شکوفا شد و ما امروز شاهد آن هستیم و آن محیط، محیط انجمن بود. قرار بود در دوره یکساله فیلمسازی انجمن ثبت نام کنم. وارد دفتر انجمن که شدم سلام کردم دیدم مردی با چهره ی خندان و مهربان در گوشه ای نشسته بود، مردی که خود عاشق هنر بود و محبت و صداقت از چهره ی او می بارید. دستم را گرفت و با وجود اینکه مرا نمی شناخت با لبخندی که بر لب داشت به خوبی از من استقبال کرد و همانجا از من قول گرفت که در کلاس انجمن شرکت کنم و برایشان فیلم بسازم وقتی به چهره ی او نگاه کردم با وجود اینکه او را ندیده بودم احساس کردم که سالهاست او را می شناسم و آن مرد کسی نبود جز « زنده یاد کورش گرمساری». در آزمون ورودی انجمن شرکت کردم و در مصاحبه آن توسط آقای محمود عسکری رد شدم اما باز همان مرد به یاری ام شتافت و دستم را گرفت و نگذاشت که رد شوم و گفت: بگذارید این شخص در کلاس باشد چون می دانم که خود را نشان خواهد داد.

آن نگاهی که کورش در آن روز نسبت به من داشت می بینم که امروز به ثمر نشسته و خوشحال هستم که توانسته ام فیلم های زیادی بسازم و درجشنواره های مختلف استانی، ملی و بین المللی نیز شرکت کنم و فیلم هایم مقاماتی نیز کسب کند.

خلاصه اینکه من همه ی موفقیت های هنری ام را مدیون همین کسی هستم که تا آخرین لحظه ی زندگیش به عنوان استادی دلسوز یارو یاور و مشوقم بود و اگر امروز اور را در کنار خود نمی بینیم اما یاد و خاطره اش همچنان برای ما زنده و جاوید است. ما از او راضی هستیم و خدا هم از او راضی باشد و اورا قرین رحمت خود قرار دهد.

 

 

 

 

قدری در مورد ساخت فیلم مستند گرن صحبت کنم.

« گرن» وسیله ای است که از قدیم الأیام مردم نواحی غرب هرمزگان جهت نگهداری محصولات کشاورزی نظیر جو و گندم به عنوان سیلو می ساختند و مورد استفاده قرار می دادند.

اردیبهست سال گذشته کلید زدم درست زمانی که فصل درو شروع شده بود. سوار بر موتور شدم و دوربین و سه پایه برداشتم و به صحرا رفتم دشت پر بود از خوشه های طلایی جو و گندم و آحاد اقشار جامعه در حال درو بودند. عده ای اجازه ندادند از آنها تصویر بگیرم اما من در تمام دشت به جستجو پرداختم تا اینکه عده ای را راضی نمودم تا از آنها تصویر بگیرم. با آنها نشستم، چای خوردم، میوه خوردم، غذا خوردم و با خیال راحت از آنها تصویر گرفتم.

من خواستم روش ساخت و استفاده این مهم که از آثار فرهنگی این مردم است را به تصویر بکشم تا به گوشه فراموشی سپرده نشود و نسل های آینده ای که پس از ما به زندگانی می پردازند با آن آشنا شوند.

پس از مطالعه و تحقیق و پژوهش فراوان و تبادل نظر با استاد عزیز جناب آقای همایون امامی به این نتیجه رسیدم که اطلاعات مربوط به آن به وسیله ی روایت یک انشا در کلاس درس توسط دانش آموزی خوانده شود. با زحمت فراوان توانستم دانش آموز مورد نظر را پیدا کنم. چند بار بطور متوالی متن انشاء را برای استاد عزیز « همایون امامی » که دورادور بر کار بنده نظارت داشتند به تهران ارسال کردم ایشان فرمودند تعدادی از خود بچه ها در مورد موضوع مورد نظر انشاء بنویسند و شما از همان مطالب استفاده کنید خیلی بهتر خواهد بود همین کار را هم کردم و گفتم تعدادی از بچه ها برایم انشاء بنویسند و به بهترین انشاء جایزه می دهم به همین منظور تعدادی انشاء جمع شد و من مقداری از مطالب انشاء با توجه به بازنویسی نمودن آنها از نوشته های همان بچه ها استفاده کردم و مجدداً برای استاد « همایون امامی» به تهران ارسال کردم تا ایشان بالأخره مطالب انشاء را تأیید کردند.

 برای گرفتن مجوز به اداره آموزش و پرورش بستک مراجعه کردم تا کلاس مدرسه مورد نظر برای فیلمبرداری در اختیارم قرار دهند، درخواست دادم و نامه ی انجمن و نامه اداره ی ارشاد بستک را ضمیمه ی آن نمودم اما متأسفانه با وعده های حراست که هیچ ثمری برایم نداشت مواجه شدم. آنها در جواب گفتند که طبق بخشنامه جدید باید مدارک شما به سازمان ارسال شود و از آنجا به وزارتخانه تا جواب بگیرید. اما هنوزکه هنوز است من جواب درخواستم را نگرفته ام چند بار به دوست گرامی « محسن بلوچی» که کارمند سازمان است زنگ زدم اما متأسفانه آنجا هم نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه موضوع را با شورای اسلامی و دهیار محترم  درمیان گذاشتم و آنها یک ساختمان آموزشی دیگری که هیچ ارتباطی به آموزش و پرورش نداشت و متعلق به خودشان بود در اختیارم گذاشتند و من در آنجا یک فضای کامل کلاس درس باز سازی نمودم و فقط منتظر بودم تعدادی دانش آموز و یک معلم در آنجا حضور داشته باشند که تصویربرداری کنم. کار سختی بود جمع کردن دانش آموز در آن کلاس مدتی طول کشید به هر دری می زدم و نتیجه ای حاصل نمی شد تا اینکه تدبیری اندیشیدم و از آنجایی که می دانستم این بچه ها گشت و گذار را دوست دارند به آنها وعده یک اردوی یک روزه دادم و به خانه ی تک تک آنها رفتم و رضایت اولیاء آنها را شرط اول قرار دادم. با شنیدن این خبر بسیاری از دانش آموزان داوطلب شدند و حاضر شدند که بیایند سر آن کلاس و من بتوانم تصاویرم را بگیرم و من با قولی که به این بچه ها داده ام با یاری خدا طبق یک برنامه ریزی مفصل آین بچه ها را به آن اردو خواهم برد و انشاءالله قرار است آنها را به یک روستایی که خالی از سکنه است و به آن« پای تاوه قدیم» می گویند ببرم جایی که در روزگاران قدیم مردم در آنجا زندگی می کرده اند و بقایایی از آثار زندگیشان به چشم می خورد و تقریباً تبدیل شده است به منطقه ی گردشگری. تصمیم گرفته ام آن بچه ها را با جای جای نقاط آن روستا و زندگی آن مردم در آن روزگار آشنا سازم و امروز که من پس از تحمل مشکلات فراوان به لطف خدا موفق شدم این فیلم را بسازم مدیون همین بچه هایی هستم که داوطلبانه با حضور در کلاس درسی که بازسازی کردم حقیر را یاری نمودند.

می خواهم این مطلب را عرض کنم که جای تأسف است وقتی یک فیلمساز  برای ساختن فیلمش به نهادی مانند آموزش و پرورش مراجعه می کند اینگونه از او استقبال می شود. این مطالب را نوشته ام تا مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی بخوانند و بدانند و آگاه باشند که به هنرمندانی که بیشتر وقت خود را صرف کارهای هنری می کنند بیشتر برسند و آنها را مورد حمایت خویش قرار دهند تا اینگونه دچار مشکل نشوند.

 

پیروزی شما را از خداوند منان خواستارم

با سپاس و تشکر فراوان خدا یارتان و توفیقتان افزون باد

 

روزگارم چه سختن

یادداشتی از علیرضا محسنی درباره  مرحوم علی خان حبیب زاده

 

روزگارم چه سختن

 

در روزگاری که دیگر شرایطی برای ماندن نبود عده ای از هنرمندان این خاک به آنسوی آبها رفتند و عده ای هم در این خاک ماندند و تا آخر عمر به انزوا رفتند  و یا به مرگی خود خواسته تن دادند.

مقصد اولیه همه آنها ابتدا دبی بود . عده ای در آنجا ماندند و عده ای هم به سوئد رفتند . لنجی که قرار بود سر از قطر دربیاورد ،در خور دبی پهلو گرفت .

 

علی خان مدتی در دبی ماندگار شد و آخرین کاستش را در آنجا خواند که حسن ختام آن صدا بود !.

 

پاینده ایران / هوباد گنو هو درمون نین / آزادی خیلی خشن / په شیمونم از دیدن تو / وطن تو شمعی و مه پروانه ، از ترانه های  اجرا شده در ان کاست هستند . علی خان بعد ازین کاست به سوئد رفت و آن صدا نیز  برای همیشه به انزوا رفت و هیچ صدایی از آن در غربت شنیده نشد .

چه روزگاریست ! در روزها و سالهایی که باید شاهد شکوفا شدن هنرمندی باشیم شاهد از دست دادن آن هستیم .

دهه 60 اوج کوچ هنرمندان ازین خاک بود . حسن بنی هاشمی به دبی ، علی خان ، محمد عقیلی و دیگران به سوئد و چندین نفر  هم هریک به سویی . این سه تن در اوج فعالیت هنری به یکباره همه چیز را رها کردند و غربت نشینی را اختیار کردند و هنر استان را در خلا نشاندند .

حیف از حسن بنی هاشمی و محمد عقیلی که می توانستند سرمایه های ایران باشند اما دل در گرو جای دیگری داشتند یا اینکه دست تقدیر آنها را به گوشه ای دیگر از این جهان برد و  یا های دیگر ......

 

علی خان با اولین ترانه اش (روزگارم چه سختن ) معروف و مشهور شد . البته قبل از آن در تئاتر  فعالیت داشت .

علی خان خوانندگی اش را بیشتر مدیون اسماعیل قادر پناه که مدیر وقت رادیو و مسئول موسیقی رادیو تلویزیون بندر عباس بود ، می داند . که به واسطه تشویقهای قادر پناه وارد عرصه خوانندگی شد که الحق قادر پناه حق بزرگی برگردن موسیقی این استان دارد .اکثر موسیقی های قدیمی از بندر عباس و حتی اطراف هرمزگان توسط قادر پناه جمع آوری یا ضبط شده است .

به هر حال علی خان بعد از اجرای این ترانه به جد وارد این عرصه شد و در طول 4 سال 33 ترانه خواند ، که تا امروز بیش از صد ترانه را در کارنامه خویش جای داده است .

علی خان به لحاظ ترانه و اجرایش بسیار متفاوت از همنسلان خودش بود و از هیچکدام تاثیر نگرفت . بعد از انقلاب عده ای هم سعی کردند که ازو تاثیر بگیرند که این تاثیر کاملا کاریکاتوری بیش نبود و شکل اجرای علی خان را هیچ کس نمی توانست اجرا کند ( اما ترانه هایش را خیلی ها به نام خودشان یا بی نام اجرا کردند ) 

علی خان را به حق باید نصرک این زمانه یاد کرد . مانند نصرک حس بسیار قویی داشت .

در ایران کمتر کسی است که  این همه ترانه در مورد ایران داشته باشد :

 

-         وطن تو شمعی و مه پروانه

-         پاینده ایران ،زنده باد ایران

-         ایران سرباز ترسکو اینا وا

-         ما کارگریم کار اکنیم هله /سرمایه خوحفظ اکنیم هله ما / میهن خو آباد اکنیم هله ما /

و یا در مورد کتاب 2 ترانه دارد – توی انبارم تو کردیدن مریضم ،  کتاب خش هوند سلامت

و یا ازهر  قشر ، شخصیت ، طبقه ،آئین ، سنتی در جامعه یک ترانه دارد.

 

- بیوه زنم تنها ،دوتا چوک  لک اومهه

- طبیعت جونن جونیش از زنن

- نوروز فرخنده مبارک به ایرانی جماعت

- نادونم یادتون  گازیون کدیم ، بی که حالی بشی اسمشون ابرم

- مریمو مرحمتن

- رمضون ماه مبارک رسید ، اگریم روزه

- سالار ما کهره ابره تو کوهو بی چرا

- پیمون دوستی خشن ، مهر و محبت خاشن

- مکش تولی که بی خومون شیر ادیت

- که لنجم ثمرن ، دیریا بودن موج

 

و یا در مورد مرگ

 

- اگه  که مرحقن بی دادی بی چن

- مرده که خونه  ش زیر خاکن، دلش از کینه پاکن

 

چه هنرمندانی  که در این خاک ماندند و چه آنهایی که رفتند ، چه در زمان حایتشان و چه بعد از آن ، قدر دیدند . اما علی خان تنها کسی بو که نه قدر دید و نه حرمت ! ، چه در این خاک ، چه در آن سو .

 

اگر فضای فرهنگی و زیستی منصفی و علی خان با هم تغییر می کرد بی شک هردو می توانستند از جایگاه بالاتری در موسیقی ملی و بین المللی دست یابند . اما دست تقدیر چنین نکرد و علی خان در فضایی زیست کرد که دیگر نتوانست بخواند و منصفی در جایی دیگر ، که نتوانست همه آثارش را بخواند و با کیفیت بالاتری ضبط کند .      

 

علیرضا محسنی  2 / 2 /1391 بندرعباس


خان ...

من از  استاد علی خان حبیب زاده  زیاد شنیده بودم ولی باور نمی کردم تا اینکه چند سال پیش ویدئویی ازو در سوئد دیدم . دوباره دیدم و دیدم و دیدم صد باردیدم آن صحنه رقصیدنش را ، سرکنگی میرقصید . آنقدر دیدم که اشک از چشمان سرازیر شد در خانه مان همه تعجب می کردند که چرا برای یک صحنه ظاهرا شاد ( رقص سرکنگی ) من اشک می ریزم !. خان تمام غربتش را در شانه هایش انداخته بود و می لرزاند و می لرزاند و می لرزاند و می لرزاند و می لرزاند و می لرزاند و... و... و.... و....

خان درگذشت .....

. علیخان حبیب زاده در بندری کوچک واقع در کنار خلیج فارس و تنگه هرمز و با مردمی صمیمی و دوست داشتنی و خون گرم و مهربان به نام بندرعباس و در محله ی بنام کله پزان یا گور فرنگ یا نظر آباد در خانواده ای فرهنگی و مذهبی بمورخه 16/6/1323 به عنوان اولین فرزند پسر از خانواده ای که پدرنانوائی داشت و مادر فرهنگی ، پا به عرصه وجود گذاشت. مادربزرگش او را علیخان نامید .

 

به خاطر موقعیت خانه که نزدیک به حسینیه صاحب الزمان(منبر برخورداری ) و حسینیه امام جعفر صادق (منبر کرتی ) و مکتب خانه ملا گنوئی بود . طبق رسم معمول آن زمان به مکتب خانه جهت فراگیری قرآن مجید فرستاده شد .

 

به علت استعداد و علاقه ای که داشت خیلی سریع دوره مکتب خانه را بپایان رساند و چون دارای صدای گرم و گیرا و دلنشینی بود قرآن را با صوت به سبک استاد عبدالباسط میخواند و به دیگران نیز می آموخت .

 

همچنین در مراسم عزاداری سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) به نوحه خوانی و سینه زنی می پرداخت و در کلیه مراسم ماه مبارک رمضان شرکت می کرد و تعزیه نیز اجرا می کردند.

 

باز با توجه به موقعیت آن زمان که اکثر بچه ها جهت شنا بدریا می رفتند که هم ورزش و هم دوا . ایشان نیز شناگر ماهری بود و با جمع دوستان بیشتر اوقات با دوچرخه به روستاهای اطراف و آب گرم گنو می رفت .

 

و اما در زمینه تئاتر – این مادر دلسوز هنرها با زوج هنری خود شادروان ابراهیم منصفی در دبستان جاوید آن زمان روی صحنه غوغا و کولاک میکردند – انگار که تمام فنون تئاتر را بصورت آکادمیک آموخته اند . چنان تبحری در اجرای نمایشنامه های کمدی داشتند که بدون تعصب بایستی گفت که کارشان جهانی بود نه در حد استان و کشور.

 

در فیلم های هشت و شانزده میلیمتری سینمای آزاد آن زمان که بیشتر سناریوی آنرا آقای منصفی می نوشت و آقای حسن بنی هاشمی کارگردانی میکرد شرکت می نمود و چون استعداد ذاتی و خدادادی در در تمام عرصه های هنر یکه تاز میدان دوران خود بود و گواه این مدعا درخش بی نظیر او در فیلم آزار سرخ است .

 

در زمینه تئاتر علاوه بر بازیگری، کارگردانی نیز می نمود و همکاری خوبی با دبیرستانهای آن زمان داشت با فرهنگ و هنر نیز کار می کرد و خاطرات بیاد ماندنی از اجراهای آن نمایش در ذهن به یادگار گذاشت.

 

که از آن جمله میتوان به نمایش ( مش رحیم حالت چطوره ) و( دنیای مطبوعات آقای اسراری ) و .... اشاره نمود .

 

و اما در موسیقی تحولی شگرف با سبکی جدید یعنی ریتمی تندتر و شادتر از قبل ارائه نمود که باعث برتری و ماندگاری آثارش نسبت به دیگران شد و موسیقیدانان آن زمان فکر می کردند که خان بزرگ حتما درجه دکترای موسیقی را دارد . درباره خان بیشتر بخوانید