سینمای ما - رضا استادی: وقتي قرار است درباره «مختار نامه» صحبت كنيم، انبوهي از كلمات و جملات در ذهن شكل ميگيرد اما همه آنچه از چنين اثري در ذهن خبرنگاري مانند من وجود دارد، هنگاميكه قرار است روي صفحه مانيتور شكل منظم حرفهاي يك كلمه و كلمات يك جمله را بگيرد، انگار به لكنت ميافتد.
درباره سريالي كه 8 سال از وقت و انرژي گروه كثيري از برنامهسازان و بازيگران را به خود اختصاص داده و دغدغه مديران تلويزيوني در اين سالهاي طولاني بوده، حرفهاي زيادي ميتوان گفت و در عين حال خيلي چيزها را هم ميتوان «ناگفته» باقي گذاشت و به حافظه تاريخ سپرد يا اينكه در زماني مناسب بيان كرد. در اين گزارش سعي شده تا توصيفي از سفري دو روزه از شهرستان شاهرود ارائه شود. سفري كه در آن با بخشهايي از صحنههاي كربلا مقابل ديدگان ما و مسوولان تلويزيون به تصوير كشيده شد. اين همان صحنهاي است كه شايد هيچگاه در تلويزيون ايران ديگر تكرار نشود.
تقريبا چهره تمامي مسافران هواپيما برايم آشناست. بارها آنها را در برنامههاي خبري مختلف در سازمان صدا و سيما ديدهام و با اندكي فشار به ذهن ميتوانم حدس بزنم هر يك از آنها در كدام بخش از سازمان صدا و سيما مشغول فعاليت هستند.
صبحانه مختصر هواپيما با صبحانه مفصل هتل كامل ميشود تا همه ما براي حضور در سر صحنه «آمادگي كامل» داشته باشيم. آغاز فيلمبرداري صحنههاي كربلا در اين سريال نيز مانند ديگر سريالهاي تاريخي سازمان صدا و سيما در مراسمي رسمي و با تشريفات نسبتا كامل انجام ميشود. همه حال خوشي دارند و انگار از حضور در چنين فضايي بسيار راضي هستند. فضا لحظه به لحظه معنويتر ميشود. حتي سخنرانيهاي رسمينيز از اين معنويت كم نميكند. براي من خبرنگار سخت است كه احساسم را كنترل كنم و حواسم به صحبتهاي رئيس سازمان صدا و سيما باشد تا چيزي را از قلم نيندازم: «واقعه عاشورا كانون تفكر شيعه است و پيام تفكر شيعه در آن نهفته است به همين دليل بايد در اين سريال نيز مختصات اين قيام به صورت كامل درك شود و ظهور يابد ... منحصر كردن واقعه عاشورا به مسائل احساسي و عاطفي ضربه بزرگي به حقيقت اين قيام ميزند... از سويي براي ساخت سريال به عنصر داستان نياز داريم و از سوي ديگر با توجه به احساس خاصي كه همه مردم نسبت به واقعه عاشورا دارند، نبايد حس مردم را نسبت به اين رويداد تخريب كرد و بالعكس بايد حس مردم را نسبت به اين واقعه كاملتر كنيم و در نهايت اميدوارم با توليد كاري فاخر ما هم روسفيد شويم.... »
همه چيز نشان ميدهد كه دستاندركاران براي مراسم افتتاحيه تدارك كامل و دقيقي ديدهاند. در برابر ديدگان ما ناگهان پردهاي بالا ميرود و كارواني با شتر و اسب از مقابل نگاه ما عبور ميكند. مجري برنامه فضا را احساسيتر ميكند. اين كاروان اهل بيت امام حسين (ع) است و حالا ما قرار است با دنبال كردن آن سر صحنه سريال برويم.
اين تصاوير در طول راه تهران شاهرود بارها از ذهنم ميگذرد. بيش از 5 سال از آن صبح ششم آذرماه سال 1382 كه همراه گروهي از دستاندركاران صدا و سيما به يزد رفتم تا شاهد افتتاح سريال امام حسينع باشم، گذشته است. روستاي خلد برين در آن روز حال و هواي سنگيني داشت.
شهريار بحراني، كارگردان متواضع سريال و محسن علي اكبري تهيهكننده مصمم سريال از فرودگاه به استقبال مهمانان آمده بودند، اما نميدانم چرا هيچ وقت اين سريال بعد از توقفي كوتاه كه در ساخت چنين سريالهايي مسالهاي طبيعي است ديگر هيچگاه رنگ دوربين نديد. حالا در اين ظهر آخر فروردين به اين فكر ميكنم كه فردا حتما در چنين ساعتي شاهد فيلمبرداري كربلايي ديگر در سريالي ديگر خواهم بود. دوست ندارم هيچ تصوري از فردا داشته باشم. همه احتمالها را از ذهنم پاك ميكنم تا بار ديگر با خلاقيت گروه مختارنامه «غافلگير» شوم.
مسير 5 ساعته تهران تا شاهرود براي ما كه عادت به سفرهاي هوايي داريم، كمي غيرقابل تحمل است. در چنين فضايي تنبلي دستگاه تهويه اتوبوس مرا كلافهتر كرده و البته نميدانم چرا دست و دلم به فشار دادن دكمههاي3mp و گوش دادن موسيقي، از هيچ نوع نميرود.
شايد باورتان نشود، اما حتي دل و دماغ زمزمهكردن شعرهاي حماسي را هم ندارم. از پنجرههاي بزرگ اتوبوس بيابانهايي ديده ميشود كه تا كيلومترها در آن اثري از سبزي و آباداني نيست. فيلم عاشقانه اتوبوس هم رغبتي به تماشا ايجاد نميكند. سرنوشت اين دختر و پسرهاي شيك و اتوكشيده در چنين فيلمهايي هميشه به ازدواج ختم ميشود و جاي هيچ نگراني نيست اگر مثلا پدر با خريد اتومبيلي مدل بالا براي دخترش هنوز موافقت نكرده است.
كمكم تخيلم به كار ميافتد. اين همان مسيري است كه ميرباقري كارگردان 51 ساله مختار بارها در طول اين سالها طي كرده است. شايد بارها در همين مسير آينده كاري خود را مرور كرده و احتمالا او نيز در اين تنهايي كويري شايد به مختار فكر كرده و شايد اين سريال و همه آدمهايش از ذهنش عبور كرده است. نميدانم آيا او در اين مسير و مثلا 30 سال قبل تصوري از اين مساله داشت كه روزي ميتواند در پشت صحنه بزرگترين سريال تاريخي ايران هدايت گروهي گسترده را به عهده بگيرد يا اينكه در آن روزها به دليل تحصيل در رشته مهندسي معدن دانشگاه پليتكنيك تهران، سوداي ديگري در سر داشت؟ اين شايد سوال خوبي براي مصاحبهاي مفصل با او باشد. با خودم ميگويم اين همان مسيري است كه احتمالا محمود فلاح تهيهكننده سبزواري سريال نيز در جواني بارها آن را طي كرده است. آيا او نيز روزي تصور ميكرد كه پذيرفتن تهيهكنندگي سريالي مانند مختارنامه باعث شود تا عنصر سلامت را از زندگي اش فاكتور بگيرد و درست در روزهايي كه كربلا مقابل دوربين رفته، از سوي پزشك معالج خود از سفر منع شود؟
يك روز كاري در كربلا
شاهرود از معدود شهرستانهايي است كه شما به عنوان مسافر نبايد از اين نگراني داشته باشيد كه مثلا موقع حساب كردن كرايه تاكسي ممكن است سر شما كلاه برود. روحيات صميمي و مهربان اين مردم را پيش از اين هم در برخي از همكاران سريال مختارنامه ديدهام. شهر چند هفتهاي تا سرسبزي دل انگيز و رويايياش فاصله دارد. فرصت كمي براي گشت و گذار در شهر وجود دارد كه آن هم صرف رفتن به بسطام و زيارت امامزاده و ... ميشود و خريد نانهاي سنتي و شيرين شهر.6 صبح فردا اول ارديبهشت بيدار باش است و حركت به سمت روستاي طرود در 125 كيلومتري شاهرود. همراهانم بيخيال تماشاي برنامه نود شدهاند تا فردا از گروه خبرنگاران جا نمانند. همه چيز مهياي خوابي عميق است اما باد شديدي كه پشت پنجره، شاخههاي تازه سبز شده درختان را حركت ميدهد و سكوت هتل جهانگردي، انگار فضا را براي بال و پر گرفتن تخيلم مهيا كرده است، تخيلي كه با يك خواب نصفه نيمه تا صبح ادامه مييابد و روز بعد هرقدر خودروي سمند گروه حمل و نقل به طرود نزديكتر ميشود، بيشتر وسعت مييابد و با حسي عاطفي تشديد ميشود. دوست خبرنگارم احسان ناظمبكايي در حال نوشتن گزارشي است با موضوع «يك روز كاري گروه مختارنامه پشت صحنههاي كربلا.» به او ميگويم كاش ميشد گزارشي نوشت از «يك روز كاري در كربلا.»
منظرههاي 2 طرف اين جاده بياباني كه با سرعت در پستي و بلندي كوير مركزي ايران تغيير ميكند، چيزي بيش از زيبايي است. كوههاي رنگي، تركيب دشت و كوه و ابرهاي متراكم، همان چيزهايي است كه هر هنرمندي را در چنين فضايي بر سر ذوق ميآورد. گلههاي شتر نيز تصوير جذاب ديگري است كه در 2 طرف اين جاده كويري خلوت به چشم ميخورد. ساعتي بعد وقتي به طرود ميرسيم، اين روستاي كوچك تازه از خواب برخاسته است. طرود روستايي با 500 خانوار سكنه و 2500 نفر جمعيت است و ساكنان آن با كشاورزي زندگي خود را ميگذرانند. چند دقيقه بعد از ورود به روستا و پس از پشت سر گذاشتن خياباني كم عرض، خودرو مقابل ساختماني ميايستد كه چند شريان حياتي مختارنامه از آن عبور ميكند. شريان اول گروه تداركات است. نميدانم اعضاي گروه تداركات چه زماني به طرود آمدهاند كه ساعت 8 صبح كه ما ميرسيم، تقريبا همه 800 نفر حاضر سر صحنه صبحانه خوردهاند و راهي صحنه شدهاند اما از خامه عسل و نان سنتي شاهرود كه شبيه بربري است باز هم سهمي به ما ميرسد. در همين خانه شريانهاي ديگر يعني گروه چهرهپردازي و لباس و صحنه نيز برقرار است. وقتي وارد اتاق گريم ميشويم انگار كه روز كاري آنها پيش از طلوع آفتاب در طرود آغاز شده است. گريم بازيگران رو به اتمام است و حالا هنرورها زير دست گروه جوان و با سليقه استاد ولدبيگي چهره عوض ميكنند. لحظهاي بعد انوش معظمي نيز از راه ميرسد. حرمله مختار در كارگاه جلوههاي ويژه گريم مهيب و ترسناك شده است.
هواي طرود آفتابياست و منظره نخلهايي كه در پس زمينه تصوير ديده ميشود، هيجان زيادي براي من و ديگر همراهانم ايجاد ميكند. نخلها شباهتي به آنچه كه پيش از اين در جنوب ديدهام ندارد و شايد بتوان گفت از آنها زيباتر است. ساعتي بعد از كاظم جلالي نماينده مردم شاهرود كه همراه ضرغامي به پشت صحنه آمده ميشنوم كه اين نخلها در سال 1372توسط جهاد كشاورزي در 50 هكتار در اين منطقه كاشته شده است. برخي از اين نخلها توسط كودكان و نوجوانان بازيگوش روستا آتش زده شده، اما همچنان خرماي مرغوبيميدهد. با عبور از مزارع يونجه و شنبليله به فضايي ميرسيم كه در كنار نخلهاي بزرگ و پهني كه از يك محل روييدهاند، نهر بيآب علقمه به چشم ميخورد. فضايي شبيهL در دل زمين حفر شده است. اينجا تا چند روز قبل «نهر علقمه» مختارنامه بود. جايي كه كاوه فتوحي جوان خوش سيما و البته پيشاني بلند مختارنامه در نقش حضرت ابوالفضل ع مقابل دوربين رفت تا بخشي از اين سريال تاريخي را به تصوير بكشد. تغييرات چهره ميرباقري در طول 6 سال فيلمبرداري مختارنامه نشان ميدهد كه او در اينسالها سير وسلوكي معنوي را پشتسر گذاشته است
فتوحي امروز نيز سر صحنه بود، اما كلاه لبه دار خود را تا روي پيشانياش پايين آورده بود كه برنامه كاري گروه براي عدم نمايش تصويري از او تا زمان نمايش سريال با حضور عكاسان دچار مشكل نشود. اگر دوست داريد تصور دقيقي از چهره او پيدا كنيد كافي است شمايلهايي كه از حضرت عباسع در نقاشيهاي قهوهخانهاي ديدهايد را دوباره به ذهن بياوريد. صحنه مبارزه حضرت عباس از همين نقطه آغاز ميشود. در روايتهاي تاريخي تاكيد شده كه حضرت عباس با اسب وارد نهر علقمه ميشود، آب تا كمر اسب آمده و او مشك خود را در حالي كه سوار بر اسب است از آب پر ميكند. نبرد حضرت با سپاه شمر نيز در حالي كه سوار بر اسب است، انجام ميشود اما به دليل اينكه نمايش جنگ روي اسب و در حال سواره بودن با امكانات سينمايي ايران امري ناممكن است، در اين سريال ميرباقري حضرت عباس(ع) را هنگام رسيدن به نهر علقمه از اسب پياده ميكند و نبرد نيز به شكل پياده انجام ميشود. در اين نبرد حضرت عباس پس از آنكه دستانش با ضربه شمشير سپاه شمر قطع ميشود، مشك را به دندان ميگيرد و به سمت خيمههاي حرم ميدود. ميرباقري معتقد است تنها ضعف سريال مختار اين بخش از كار است و در ديگر بخشها، سريال بسادگي قابل مقايسه با نمونههاي خارجي آن است.
بيابانها نزديكترين جغرافيا به كربلا
فاصله نهر علقمه تا فضايي كه قرار است صحراي كربلاي مختارنامه باشد، با 10 دقيقه پيادهروي و عبور از عرض رودخانهاي خشك طي ميشود. هرچه جلوتر ميرويم حجم بيشتري از عوامل و دستاندركاران مختارنامه وارد فضاي ديد ما ميشوند. زمين سنگلاخي اين منطقه با قلوه سنگهاي درشت خود حتي پاهاي مجهز به پوتينهاي كوهنوردي را نيز آزار ميدهد، چه برسد به پاهاي برهنه كودكاني كه شايد در صحنههاي بعدي اين بخش از كار و روي خار و خاشاك دوانده شوند. ساعتي بعد در توضيحات ميرباقري ميشنوم كه علت انتخاب اين منطقه كه در پس زمينه آن نخلستاني گسترده به چشم ميخورد، اين است كه اين جغرافيا نزديكترين فضا به جغرافياي كربلاست. در چنين فضايي به دنبال جمله يا كلمه مناسبي ميگردم تا آن را توصيف كنم، اما گستردگي فضا اجازه نميدهد تا وارد مقولهاي به نام «توصيف» شوم. هنروري در لباس قرمزي كه نشان ميدهد به اشقياء تعلق دارد، با موتور از راه ميرسد و بعد از پارك كردن آن به سمت جايي ميرود كه رضا اصغري، دستيار اول كارگردان در چينش هنروران تعيين ميكند. تاوركرين 16 متري بنياد سينمايي فارابيكه نمادي از نهايت عظمت سينماي ايران است در اينجا نيز در حال علم شدن است تا در حضور مهمانان جلوه باشكوهتري از مختارنامه را عرضه كند. عظيم جوانروح، فيلمبردار خوش خلق و سختكوش مختارنامه كه چندي قبل از سر صحنه راهي بيمارستان شده بود، انگار اين فضاها را بيشتر دوست دارد تا آرامش اتاق بيمارستاني در شهرك غرب را كه اينچنين سر صحنه آمده است. رضا غفاري، فيلمبردار خوشتيپ سريال هم با همكارانش در حال راست و ريس كردن تاوركرين هستند. رضا ميرباقري برادر كوچك داوود ميرباقري در حال پوشيدن لباسي سبز رنگ است تا در نقش شمايل امام حسينع مقابل دوربين برود. فخيمزاده با لباس حاضر و آماده بر صندلي باشكوهي نشسته و قرار است تا دقايقي ديگر به جلد عمر سعد برود كه در زيارت عاشورا اينطور از خجالت او در ميآييم: «و لعن الله عمر سعدا...» فخيم زاده در سريال تنهاترين سردار نيز نقش شمر را بازي كرده بود و حالا براي ادامه اين نقش كه بخشهاي ديگر آن را در طول 5 سال ساخت مختارنامه ايفا كرده بود، از ميانه فيلمبرداري سريال خود به شاهرود آمده است.
در جايجاي صحنه، چهرههايي آفتاب سوخته با دستهايي زمخت و مردانه مشغول به نتيجه رساندن مقدماتي هستند كه قرار است به آغاز فيلمبرداري منتهي شود. فرقي نميكند اين آدمها در كدام يك از بخشهاي مختارنامه مشغول به كارند، از مهدي موسوي دستيار اول طراح صحنه كه با آن لباس خاكي رنگ و كلاه ماهيگيري شبيه شخصيتهاي اينديانا جونز شده تا محمد نظري مرد سر به زير و زحمتكش گروه تداركات و دو جوان نسبتا همسن و سال يعني احسان صابري و حامد نصراللهي كه چاي و آب و نوشيدني صحنه را فراهم ميكنند يا مهران آرين مرد هميشه تلفن به دست و بيسيم به گوش مختارنامه كه مسووليت حساس سرويسهاي حمل و نقل مختارنامه را به عهده دارد كه همگي در به حركت انداختن چرخ بزرگ مختارنامه سهمي دارند.
با نزديك شدن زمان آغاز فيلمبرداري ديگر دستاندركاران هم يكي يكي سر صحنه حاضر ميشوند. باقر آشتياني، مدير توليد و مقصود ميرهاشمي، مدير تداركات با هم ميرسند. عليرضا بيات، دستيار توليد و هماهنگكننده كرين و مسوول بردن و آوردن نگاتيوهاي مختار و چندين كار ريز و درشت ديگر هم سر صحنه حاضر شده است. در اين ميان جوان خوشتيپي كه مسوول پرداخت حقوق عوامل است و او را آقاي زنگنه خطاب ميكنند هم سر صحنه حاضر است و حالا علي شوقيان فيلمبردار پشت صحنه و مسعود پاكدل عكاس كار تلاش ميكنند تا بخشهايي از اين نظم دقيق و فعاليت گسترده را از طريق لنزهايي كوچك بر نوارهاي مغناطيسي و حافظههاي رايانهاي جاي دهند. داوود ميرباقري نيز با توقف خودروي سمند نوك مدادي، وارد صحراي كربلا ميشود. شمشيري چوبي در دستانش دارد كه گاهي بر آن تكيه ميكند و چشماني كه پشت عينكي ماركدار و شكيل پنهان شده و بر اقتدار چهرهاش اضافه ميكند، اما بسياري از همراهانم از ديدن صورت تكيده و استخواني ميرباقري كه با ريشي انبوه پوشيده شده، متعجب ميشوند. اين چهره هيچ شباهتي به عكس روزهاي آغاز فيلمبرداري مختارنامه ندارد. براي خبرنگاري مانند من هم كه تجربهاي 13 ساله از حضور در پشت صحنه فيلمها و سريالهاي تاريخي دارم، قابل باور نيست كه كارگرداني طي 6 سال اينطور تغيير چهره دهد، اما وقتي ميشنوم او از حاصل كار راضي است و ميگويد مختارنامه 70 درصد به اهدافي كه او ميخواسته رسيده و زماني كه به رئيس سازمان صدا و سيما ميگويد: ديگر خسته نيستيم، حس ميكنم اين تغيير چهره شايد نتيجه سير و سلوكي معنوي باشد كه او در اين سالها در مختارنامه و به دور از هيجانها و جنجالهاي ظاهري حرفه فيلمسازي به آن رسيده است و حالا در آخرين ايستگاه اين مسير طولاني، با رضايت خاطر دست در دست عزتالله ضرغامي، رئيس سازمان صدا و سيما كه به مهماني كربلا آمده، حركت ميكند و با هم از مختارنامه سخن ميگويند. ميرباقري به ضرغاميميگويد: «فيلمبرداري بايد تا 15 ارديبهشت تمام ميشد، اما اگر بخواهيم جامعتر به كربلا نگاه كنيم اين مساله كمي وقت ميخواهد و اين محدوديت ما را دچار مشكل ميكند.» ضرغاميهم ميگويد: «تك تك شخصيتهاي كربلا جذابيت دارند و تصاويري كه از آنها تهيه ميشود بعدا نيز قابل استفاده است. الان هم كه آمديد پاي كربلا اشكالي ندارد كه شخصيتهاي مورد نظر شما نيز به داستان اضافه شوند. ما از كربلا چيزي نداريم كه اگر بخواهيم از آن كليپ بسازيم، بتوانيم استفاده كنيم و بد نيست چنين تصاويري در مختارنامه گرفته شود و به منبعي براي كليپها و نماآهنگها تبديل شود.»
ميرباقري به ضرغاميميگويد كه فيلمبرداري حداكثر تا 15 خرداد تمام ميشود و اگر قرار است كربلا بيشتر و مفصلتر باشد، بايد اين وقت را به ما بدهيد كه تا پايان ارديبهشت در شاهرود فيلمبرداري را انجام دهيم و بعد هم 15 روز در احمدآباد مستوفي باقيمانده صحنهها را فيلمبرداري كنيم.»
عاشورا زمان و مكان نميشناسد
آفتاب طرود به نوك آسمان رسيده بود كه صحنه نماز سيدالشهدا در دشت كربلا به تصوير كشيده شد. بعد از اين صحنه بود كه در سوله ورزشي طرود مهمان گروه سازنده سريال شديم. جاي شما خالي ناهار خورديم و جاي شما خاليتر سكانس آب آوردن حضرت عباسع براي كودكان حرم و شهادت حضرت را بر پرده ديديم. ساعتي بعد مصاحبههاي رسمي پايان يافت و مهمانها با خودروهاي شاسي بلندشان راهي تهران شدند. بركت كربلا يكي از مهمانان رسمي را كه به دنبال گوشت شتر بود را هم بينصيب نگذاشت و او با دستي پُر به تهران بازگشت. در ميان اين هياهو گروه سازنده مختار آرام آرام به سر صحنه بازگشتند تا به دور از قيل و قال چند ساعت قبل، ادامه كار را فيلمبرداري كنند. در طول راه و بازگشت به تهران چند جمله در ذهنم بالا و پايين ميشود؛ اينكه در ترازوي عالم رنجهاي همه انبيا در يك كفه و رنجهاي امام حسين ع در كفهاي ديگر قرار ميگيرد و هميشه كفه رنجهاي امام حسين سنگينتراز انبياي ديگر است. بيدليل نيست كه حركت عاشورا زمان و مكان نميشناسد. اين حركت از دوره مختار آغاز شد و تا امروز نيز ادامه دارد. هميشه كربلايي هست تا در آن به دنبال حسيني شدن باشيم. مختارنامه قرار است به ما راه چگونه حسيني شدن را بياموزد.
بهترين بازيگران براي متفاوتترين نقشها
داود ميرباقري بازيگران سريال مختارنامه را با دقت و وسواس خاصي انتخاب كرد، او تلاش كرد شخصيتهاي اصلي اين سريال را به بازيگراني توانمند بسپارد كه براي تماشاچي تكراري هم نباشند. به همين دليل اجراي شخصيت اصلي سريال يعني «مختار» را به «فريبرز عرب نيا » سپرد؛ بازيگري با قابليتهاي بسيار كه قبل از سريال «مختارنامه» فقط در سينما فعاليت ميكرد. ديگر بازيگران اصلي سريال مختارنامه هم با حساسيت ويژهاي انتخاب شدند كه برخي از آنها عبارتند از:
عبدالله بنزبير: رضا كيانيان، عمر سعد: مهدي فخيمزاده، امثابت همسر مختار: نسرين مقانلو، عمره دختر حاكم كوفه: فريبا كوثري، مسلمابن عقيل: امين زندگاني، كيان: رضا رويگري، جاريه: ماه چهره خليلي، نعمان ابن بشير: داود رشيدي، ابن كامل: عنايت شفيعي، صعب ابن زبير: جعفر دهقان، محمد ابن حنفيه: محمدرضا شريفينيا، شمر: محمد فيلي، ابدومه الحسنا مادر مختار: ژاله علو، عبيداللهبن زياد: فرهاد اصلاني، سليمان صرد خزاعي: وليالله شير اندامي، ميثم تمار: پرويز پورحسيني، خولي: صدرالدين حجازي، ابراهيم اشتر: حسن ميرباقري، مهلب: كاظم هژير آزاد، عبدالرحمن ابن شريح: احمد علامه دهر، ز ائده ابن قدامه: محمود اردلان و حرمله: انوش معظمي.
این بزرگترین مجموعه ی تاریخی عربی است !!!! لطفا درست تیتر بزنید !!!! انگار ریشه ی هممون عربی بوده که تو فیلمهای تاریخی مون ایرانی دیده نمیشه !! اصلا مگه ما ایرانی ها تاریخ داریم !؟؟؟ اگر هم داریم مال عربهاست !! در ضمن چرا من هرچی کامنت میزارم تایید نمیشه خسته شدم بابا اه !!!
sana
دوشنبه 21 ارديبهشت 1388 - 9:20
2
این بزرگترین مجموعه تاریخی ایرانی است
100 سال طول میکشه تا یه فیلم تاریخی بسازن مردم 1 ماهه بزرگراه میسازن موشک هوا میکنن..........
علیرضا حسینی
سهشنبه 22 ارديبهشت 1388 - 2:20
2
این بزرگترین مجموعه تاریخی ایرانی است
از داوود میرباقری عزیز و گروه عظیم و حرفه ای تولید مختارنامه که با وسواس و دقت فراوان 8 سال از عمرشون رو برای ثبت لحظه های زیبا و تاریخی این مجموعه بزرگ صرف کردند کمال سپاس گذاری و تشکر رو دارم.
با اخباری که مرتب از گوشه و کنار به گوش می رسه مشخصه که مختارنامه یکی از مجموعه های تلویزیونی سیماست که برای همیشه ماندگار می شه .
برای به تماشا نشستن این اثر جاودانه لحظه شماری می کنیم
یا حق
يكي از بندگان خدا
سهشنبه 9 تير 1388 - 15:33
-6
این بزرگترین مجموعه تاریخی ایرانی است
با تشكر از همه ي اشخاصي كه در ساخت اين مجموعه بسيار عالي زحمت كشيده اند و اميدوارم كه به زودي اين مجموعه بسيار عالي پخش شود
پنجشنبه 2 مهر 1388 - 14:58
3
این بزرگترین مجموعه تاریخی ایرانی است
منبع اصلی فیلم نامه کتاب ماهیت قیام مختارتالیف رضوی اردکانی
در جواب آن دوستمان كه مغرضانه گفتند اين كار عربي است بايد گفت مختار يك عاشق ايران است هزچند پدرش را ايرانيان كشتند و بهترين دوستش كه تا قسمت آخر همراه اوست كيان پارسي است كه عربها او را كيسان ابو عمره صدا مي كنند و نقشش را آقاي رويگري ايفا مي كند
قاسم
پنجشنبه 15 بهمن 1388 - 18:17
-1
با تشکر از زحمات شما ای کاش تمام حقایق وابعاد شخصیتی مختار در این فیلم نمایش داده شود
چهارشنبه 19 اسفند 1388 - 22:34
1
کتاب قیام مختارثالیف رضوی اردکانی اثری گرانسنگ تاریخی است که چندسال قبل فرازهائی ازان توسط اقای قرائتی درتلوزیون ثدریس شد بایدبه سازندگان فیلم مختارنامه ثبریک گفت که فیلم خودرابراساس ان ساخته اند.
وحید
دوشنبه 13 ارديبهشت 1389 - 19:24
-1
فیلمی به یاد ماندنی
از نظر من این فیلم بهترین فیلم تاریخی ایران است به خاطر متن نمایشنامه ، نحوه گفتگوها ،بازیگران برجسته وزیبا از جمله اقای کاوه فتوحی
علی
چهارشنبه 15 ارديبهشت 1389 - 3:45
1
ای کاش یکی جرات داشت بیاد از تاریخ خودمون هم فیلم بسازه!از ارش و رستم و ....(افسوس!)
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 0:9
1
رستم افسانه است ومختار واقعیتی تاریخی بانقش برجسته ایرانیان درقیام او
پوریا
شنبه 19 فروردين 1391 - 8:13
1
مختارنامه واقعأ کار با ارزشیه؛انصاف نیست ارزش کار رو نادیده بگیریم.
افسانه رستم از واقعیت مختار بسیار فاخرتر و بزرگتره؛ضمنأ کوروش و داریوش که افسانه نیستن! اما خیلی مشکل و زمان بره؛ضمن اینکه جامعه ما بیشتر تاریخ مذهبی رو میپسندن وطبیعتأ رسانه هم متناسب باذائقه افکار عمومی فعالیت میکنه